پایداری مادران شهدا و زندانیان سیاسی، یک تجربه مبارزاتی

متن سخنرانی زینت میرهاشمی در همآیش چهل ششمین سالگرد رستاخیز سیاهکل
دوستان و رفقای عزیز درود بر شما
متاسفانه چند روز قبل مادر سماعی، مادر فدایی شهید محمد رحیم سماعی و خواهر فدایی شهید مهدی اسحاقی ما را ترک کرد.
این دو رفیق از حماسه آفرینان سیاهکل بودند. یادش گرامی باد
ما هر سال به مناسبت 19 بهمن، از حماسه آفرینان سیاهکل، بنیانگذاران جنبش نوین کمونیستی ایران یاد می کنیم و ضمن تاکید بر پیوندمان با رفقای شهید از گذشته به امروز می رسیم. ما بر آنیم که در پاسخ به شرایط مشخص امروز، دستاوردهای جنبش فدایی را پشتوانه و راهنمای خود قرار دهیم.
امسال می خواهیم راجع به جنبشهای موجود صحبت کنیم و من در مورد جنبش مادران، نقش آنها در جنبش ضد دیکتاتوری شاه، در هنگامه انقلاب ضد سلطتی و در جنبش ضد دیکتاتوری ولایت فقیه صحبت می کنم و به اهمیت این جنبش و دستاوردهای آن اشاره می کنم.

جوانانی که به مبارزه می پیوندند و گرفتار خشونت دیکتاتوری می شوند خود راهشان را انتخاب کرده اند و طبیعی است که خشونتهای دشمن از جمله شکنجه، حبس و اعدام را پذیرا شده و تحمل کنند و گران بهاترین چیز یعنی هستی خود را فدا کنند. این یک انتخاب است.
اما در رژیمهای دیکتاتوری فقط فرد مبارز نیست که گرفتار این خشونت می شود، بلکه همه خانواده او، مادر، پدر، همسر، فرزندان و اعضای درجه اول خانواده دچار رنج، آزار و شکنجه می شوند. نمونه های بسیار از شکنجه خانواده های زندانیان در مقابل چشم زندانی تا کنون در هر دو رژیم وجود داشته است.

با دستگیری یک مبارز، فعالیت مادر او شروع می شود از این زندان به آن زندان، در سرما و گرما در پشت میله های زندان برای گرفتن خبری از فرزند گمشده و چه شانس بررگی اگر خبری از فرزند به دست آورد و برای چند لحظه به او ملاقات داده شود. از این نقطه گردهمائی مادران ابتدا در مقابل زندانها و سپس در خانه ها و در مواردی رفتن به صورت جمعی به ملاقات مقامات و یا افراد ذی نفوذ شروع می شود. چنین است که مساله مشترک، دردهای مشترک و همبستگی اولیه ایجاد می شود و به دنبال یافتن درمان مشترک، حرکت مبارزاتی و جنبش مادران شکل می گیرد.
جنبش مادران به خاطر عمیق ترین احساس مشترک، صادقانه ترین و بی ریاترین جنبش و همبستگی است و من در همین جا به همه مادران از مادران فدایی، مادران مجاهد و مادران کومله، دمکرات، پیکار و راه کارگر، مادران زندانیان عقیدتی مثل سنیها و بهاییها، مادران زندانیانی که در راه آزادی سر به دار شدند، درود می فرستم و ادای احترام می کنم.
بسیاری از مادران شهدا و زندانیان سیاسی در 45 سال گذشته، امروزه در قید حیات نیستند و بدون رسیدن به آرزوی شان که همانا دادخواهی از خون فرزندان شان بود، ما را ترک کردند. من بخشی از رنجهای مادران در پشت میله های زندانهای غزل حصار و غزل قلعه و زندان قصر را در قبل از انقلاب دیدم. بی اطلاعی از فرزند، از این در به این در و پشت درهای بسته زندان خود حکایتی است. در دوره شاه کسانی که مدتها از فرزندشان خبر نداشتند به غزل قلعه می رفتند که وسط یک محوطه بیابانی بود. من چندین بار آنجا رفتم. خودمان را به سختی به آنجا می رساندیم. در تمام راه در اتوبوس برای رسیدن به آنجا سکوت بود. ما تنها نبودیم، مادران، همسران و خواهران دیگری هم بودند. صدای قلب آنها را می شنیدم. رفتن با شوق دیدار بود اما برگشتن بسیار غم انگیز چون ملاقات نبود، خبری نبود و دوباره اشکهای مادر و غم فراوان دوری فرزند.
بسیاری از مادرانی که من دیدم متاسفانه ما را ترک کردند. اما هیچگاه، نگاه آنها، رنج و اشک آنها را نمی توانم از یاد برم. این خاطرات خود انگیزه ای قوی برای ما است که در برابر استبداد موجود تسلیم شرایط نشده و برای فراموش نشدن بخش مهمی از تاریخ جنبش ضد دیکتاتوری سکوت نکنیم.
به افتخار مادران، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد که عکسهای تعدادی از آنها در این جا است و متاسفانه عکس همه آنها را نداریم دست بزنیم.
فکر می کنم هیچ کس احساس مادری که فرزندش را در برابر چشمانش دستگیر می کنند، آخرین نگاههای مادر به فرزندش، شبهایی که در انتظار فرزند به صبح می رساند، اشکهای مادر قبل از اعدام فرزندش و ..... تا خودش آن لحظه ها را زندگی نکرده باشد نمی تواند درک کند.
من برای بیان احساس این مادران از گفته یکی از مادران یاری می گیرم.
اخیرا کتاب خاطرات مادر توکلی ها (خانم ربابه کلباسی) در 90 سالگی اش منتشر شده است. مادر توکلی، مادر رفقا حمید توکلی که در 11 اسفند 1350 اعدام شد و سیمین توکلی است که در یک درگیری خیابانی در روز دهم تیر ماه سال 1355 شهید شد. رفیق سعید آریان داماد وی در همان سال 1350اعدام شد. وی در یادداشت روزانه اش در آن روز نوشت: «روز 11 اسفند 50 سعید و حمید عزیز مرا با دوستان شان به جوخه اعدام سپردند. ای آسمان خون بِبار و ای زمین بِلرز، چه عزیزانی را در قلب سرد خود جا دادی.....»

شکل گیری جنش مادران
جنبش مادران جنبشی مدنی، یک جنبش دادخواهانه علیه فراموشی، عدالتخواهانه و حقوق بشری است. این جنبش در کشورهای دیکتاتوری ویژه گیهای مشترک دارد و حتا تاکتیکهای مشترکی هم دارد.
قبل از پرداختن به جنبش مادران در ایران اشاره ای کوتاهی می کنم به جنبش مادران در آرژانتین که این جنبش مرزها را در نوردید و جهانی شد.
در آرژانتین در سال 1976، یک دولت نظامی به قدرت رسید که این دولت تمام فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و کارکری را ممنوع اعلام کرد. در این دوره هزاران نفر دستگیر، شکنجه و اعدام شدند و بین سالهای 1976 تا 1983، 30 هزار نفر مفقود شدند.
جنبش مادران از بهار سال 1977، ابتدا با 14 نفر شکل گرفت و در پایان همان سال به 150 نفر رسید. این جنبش از میدان دو مایو که محل کاخ ریاست جمهوری و ساختمانهای دولتی بود آغاز شد و در تداوم آن به جنبش مادران میدان مایو در سطح جهان شناخته شد.
جنبش اعتراضی مادران آرژانتین برای رسیدن آرژانتین به دموکراسی نقش به سزایی داشت و دارد. این جنبش سرانجام دولت وقت را مجبور کرد که قوانین مربوط به مصونیت نظامیان را لغو و به گشودن پرونده قتلهای مخالفان در دوره حکومت نظامیان یا دوره جنگ کثیف تن دهد.
دستاوردهای جنبش مادران پلازا دو مایو، برای همه جنبشهای اجتماعی و حقوق بشری آموزنده است. اكنون این مادران به عنوان يك گروه فعال حقوق بشري به رسمیت شناخته شده و صاحب دفتری در شهر بوئنوس آيرس هستند.
اقدامات این مادران همچنان ادامه دارد و خواسته های شان به خواسته های بالاتری تبدیل شده است. به عنوان مثال، مادران پلازا دو مایو روز آدینه 26 اگوست سال 2016 در بوینس آیرس پایتخت آرژانتین، دست به یک راهپیمایی 24 ساعته زدند. اسم راهپیمایی شان را مقاومت گذاشتند. خواست این مادران به رسمیت شاخته شدن قتل عام فرزندان شان به عنوان جنایت ضد بشری و محاکمه آمران و عاملان قاتلان فرزندان شان است.
در اینجا چند خط از سروده گروه یوتو، از گروههای معروف راک برای مادران آرژانتین را برایتان می خوانم. این سروده درد مادران آرژانتین را بیان می کند:
نیمه شب دختران و پسران مان را چو شاخه ای از برمان کندند، صدای طپش قلب شان را می شنویم، صدای قلب شان را می شنویم، صدای خنده شان را در باد و اشک شان را در باران می بینیم.

حالا می پردازیم به چنبش مادران در ایران
فعالیتهای مادران را می توان به چند دوره تقسیم کنیم
فعالیت مادران از دهه 40 تا 50، از 50 تا انقلاب،
دوران شدت گیری خشونتهای ساواک و اعدامها،
دوران سرنگونی سلطنت پهلوی و شکل گیری دیکتاتوری ولایت فقیه،
سرکوب و اعدامهای سال 60 و 67، شکل گیری جنبش مادران خاوران،
سرکوب قیامهای خیابانی سال 88 و شکل گیری مادران پارک لاله، مادران شهدای قیام و شکل گیری جمعهای مادرانه

در دوران دیکتاتوری شاه، نطفه های تشکیلات مادران در پشت میله های زندان شکل گرفت. درد مشترک (زندانی بودن فرزندان شان) و خواست مشترک (آزادی آنها) آنها را به هم نزدیک کرد. گردهمائیهای مادران به مناسبتهای مختلف، مثلا جمع شدن در خانه مادری که سالگرد شهادت فرزندش بود، گاهگاهی برگزار می شد. در این مراسم شعر و سرود خوانده می شد. این جمعها به دور از چشم ساواک انجام می شد. اگر ساواک می فهمید یورش می برد و دستگیر می کرد.
من در یکی از جمعها حضور داشتم. در خانه مادر زنده یاد پرویز حکمت جو. تعدادی زیادی از مادران جمع بودند که ساواک حمله کرد و با چندین اتوبوس مادران را بازداشت کرد. به همه گفتند چادر بر سر کنند. همه را به کمیته شهربانی برای بازجویی بردند. صحنه های دستگیری، بازجویی و توهین به مادران فراموش نشدنی است.
اما علیرغم این فشارها گردهمائیهای مادران همچنان ادامه داشت. نکته مهم دیگر این که تجمع مادران همگانی بود؛ مادران فدایی، مجاهد با هم بودند. بعد از شکل گیری گروههای سیاسی دیگر در سالهای پایانی حکومت پهلوی، بازهم مادران با هم بودند و در دوره خفقان سالهای 1342 تا 1357 مادران و همسران زندانی یکی از کانالهای ارتباط زندانی با بیرون و رساندن خبر بودند.
به عنوان نمونه یکی از حرکتهای مادران قبل از تحصن شکوهمند سال 57، شامل گردهمائیهای در بازار برای جلوگیری از اعدام فرزندان شان بود.
ویژگی جنبش مادران در سالهای خفقان و اعدامهای گسترده، خبررسانی وضعیت زندانها به خارج از ایران و به نهادهای مدافع حقوق بشر و به ویژه به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج بود. در آن سالها، کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور ، نقش مهمی در اطلاع رسانی از وضع زندانیان در ایران داشت. این تشکیلات پرقدرت در جلب محافل حقوق بشری در خارج و ترتیب دادن تظاهرات اعتراضی گسترده همزمان با مسافرت شاه به کشورهای اروپایی و آمریکا، نقش اصلی داشت.

در آستانه انقلاب
با روی کار آمدن جیمی کارتر و فشار به شاه برای توجه به حقوق بشر، در 9 اردیبهشت سال 1356، مادران در برابر اداره دادرسی ارتش در خیابان کوروش کبیر جمع شدند و خواستار آزادی فرزندان شان شدند. به ویژه خواستار آزادی فرزندان شان که حکم محکومیت شان تمام شده بود و اضافه بر میزان محکومیت در زندان نگهداشته می شدند و به اصطلاح آن روز ملی کشی می کردند، شدند.
سرانجام شاه به دیدار نمایندگان صلیب سرخ از زندانها تن داد و در این هنگام بود که تعدادی از ملی کشها آزاد شدند. مادران در این دوره گامی بلند تر برداشتند و خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی شدند.
زندانیان سیاسی مرد در زندان قصر از 20 اسفند سال 1356 دست به اعتصاب غذا زدند. این اعتصاب به زندان زنان و دیگر زندانهای سیاسی در شهرهای دیگر کشیده شد. خبر اعتصاب زندانیان توسط مادران به نهادهای حقوق بشری بین المللی و رسانه های خارج از ایران فرستاده شد. مادران در مقابل دانشگاه تهران، زندان قصر و کاخ دادگستری، دست به گردهمایی و تظاهرات زدند. حمایت دانشجویان را جلب کردند. شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» ابتدا از جانب دانشجویان و سپس به یک شعار همگانی تبدیل شد.
در آبان سال 1357، تعدادی از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند. در این هنگام مادران خواستار آزادی بی قید و شرط و بدون مناسبتی برای زندانیان شدند.
همزمان با اوج گیری اعتراضهای مردمی علیه رژیم شاه، فعالیت مادران گسترش یافت. در فاصله آبان 1357 تا 26 دی همان سال یعنی زمان رفتن شاه از ایران، چندین گروه دیگر از زندانیان سیاسی آزاد شدند.
با خروج شاه و نخست وزیری شاهپور بختیار، حرکت مادران برای آزادی همه زندانیان سیاسی شکل مشخص و همگانی گرفت.
تحصن مادران و خانواده های زندانیان سیاسی در دی ماه 1357 در محل کانون وکلا در کاخ دادگستری یکی از حرکتهای مهم و به یادماندنی در تاریخ جنبش عدالتخواهی مادران و به ویژه جنبش ضد دیکتاتوری به شمار می رود.
تحصن مادران قبل از رفتن شاه و در شرایطی که در دولت ازهاری همچنان حکومت نظامی برقرار بود شکل گرفت. مادران بعد از بی نتیجه بودن ملاقات شان با وزیر دادگستری قطعنامه ای به شرح زیر منتشر کردند:

1 - آزادی جمعی زندانیان سیاسی بدون قید و شرط همراه با اعاده‌ی حیثیت. ٢) آزادی زندانیان قدیمی سیاسی و نیز آنها که بعد از سالهای ٤٨ به زندانهای طویل المدت محکوم شده ‌اند ٣) همه زندانیان، سیاسی هستند و واژه ‌ی ضد امنیتی جعل رژیم است ٤) خانواده‌ های زندانیان سیاسی از طرف زندانیان موکدا خواهان این هستند که به هیچ وجه در روزهای به خصوص، آزادی زندانیان سیاسی صورت نگیرد؛ چرا که این زندانیان سیاسی هستند که باید عفو کنند... ٥) بسیاری از زندانیان سیاسی در حین بازجویی و شکنجه و حتا هنگام دستگیری بر اثر گلوله، جراحات سخت برداشته و به بیماریهای حاد مبتلا شده‌ اند...لذا مسببان باید در یک دادگاه ملی مجازات شوند."

در رابطه با اهمیت حرکت مادران به گزارش روزنامه های آن زمان اشاره می کنم
روزنامه آیندگان 20 دی 1357در رابطه با تحصن مادران و خانواده های زندانیان سیاسی نوشت: «خانواده‌ های زندانیان سیاسی اعلام کردند که تا رهایی خویشان خود از بند، در کاخ دادگستری متحصن خواهند شد... بی ‌اعتمادی ناشی از قول و قرارهای بی ‌اساس وزیر سابق دادگستری و نامطمئن بودن پایگاه وزیر فعلی دادگستری، خانواده ‌ها را در این نگرانی فرو برده است که مبادا تاخیری دیگر برای آزادی این زندانیان صورت گیرد. در این حال، دکتر یحیی صادق وزیری در یک تماس تلفنی با متحصنان در کاخ دادگستری به آنها قول داد که تا پنجشنبه یعنی پس از اخذ رای اعتماد از مجلس نسبت به آزادی زندانیان سیاسی اقدام خواهد کرد... با این حال متحصنان کاخ دادگستری با ترتیب چند کمیته برای تدارک مقدمات یک تحصن نامحدود، نشان داده‌ اند که به هیچ وجه از خواست خود دست بر نخواهند داشت...»
آقای صادق وزیری وزیر جدید دادگستری دوران بختیار در نتیجه پیگیری خانواده های زندانیان، روز پنجشنبه 21 دی، لایحه ی آزادی کلیه زندانیان سیاسی ایران را تقدیم مجلس وقت کرد و قول داد که تا 23 دی همه ی زندانیان سیاسی آزاد شوند. اما خانواده ها به تحصن خود ادامه دادند. در روز شنبه 23 دی تعدادی از زندانیان، که من هم یکی از آنها بودم، آزاد شدند.
هنگام آزادی زندانیان سیاسی بسیاری از مردم و خانواده ها در بیرون از زندان منتظر بازگشایی در زندان بودند. شعار فدایی، مجاهد و زندانی سیاسی آزاد باید گردد یکی از شعارهای رایج در مقابل زندان قصر بود. در آن روز تعدادی از محکومان به حبس ابد آزاد شدند. مردم زیادی برای استقبال از زندانیان سیاسی در محوطه جلوی زندان قصر جمع شده بودند.
تعدادی از تصویر آزادی زندانیان و به آغوش کشیدن آنها توسط مردم در مطبوعات وقت به چاپ رسید. یاد مادر شادمانی که یکی از آزاد شدگان در آن روز باد گرامی باد.

اما هنوز تعدادی از زندانیان سیاسی در زندان مانده بودند که خانواده ها به تحصن خود ادامه دادند..
در روز 24 دی خانواده ها قطعنامه ای منتشر کردند که این قطعنامه در روز 26 دی در روزنامه اطلاعات چاپ شد. متن قطعنامه چنین است: «ما خانواده ‌های زندانیان سیاسی از تاریخ ۲۴ دی ماه ۱۳۵۷ در کانون وکلای دادگستری برای آزادی فرزندان ‌مان که برای همه شما ملت مبارز ثابت شده، فرزندان راستین این آب و خاک بوده و تنها علت محکومیت آنها سیاسی بودن اتهام ‌شان می ‌باشد و در زیر سخت ‌ترین شکنجه ‌های غیر انسانی پشت تمکین به جنایتکاران فرود نیاورده ‌اند و به مبارزه ‌‌ی خود ادامه دادند، تا آزادی بدون قید و شرط کلیه زندانیان سیاسی متحصن می ‌شویم و از تمام خانمها و آقایان که در این روز یعنی یکشنبه ۲۴ دی ماه به عنوان همدردی با ما خانواده‌های زندانیان سیاسی، در کاخ دادگستری جمع شده ‌اند و همچنین از کلیه کسانی که در این تحصن ما را یاری می‌نمایند، سپاسگزاریم. پیروز باد مبارزه بی‌امان ملت قهرمان ایران تا رسیدن به پیروزی نهایی.»
روز 26 دی ماه شاه از ایران رفت. تحصن خانواده ادامه پیدا کرد و سرانجام در آخرین ساعات روز 30 دی آخرین دسته از زندانی سیاسی در یک شب پرشکوه و فراموش نشدنی آزاد شدند.
آزادی زندانیان سیاسی یک دستاورد مهم جنبش ضد دیکتاتوری علیه شاه و نیز جنبش مادران و خانواده های زندانیان سیاسی و وکلای برجسته و مردمی بود. و چنین بود که مادران سکوت خفقان بار رژیم پهلوی را شکستند و عدالتخواهی فرزندان شان را به پرچمی برای مبارزه خود تبدیل کردند
شاملوی عزیز که نام اش همیشه ماندگار است در مورد فرزندان این مادران چنین سرود: «در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را / زیرا که مردگان این سال عاشق ترین زندگان بودند/

رژیم جمهوری اسلامی و مادران خاوران
متاسفانه بهار آزادی و شادمانی مادرانه خیلی کوتاه بود و سرکوب بنیادگراهای اسلامی شروع شد. این بار داغ و درفشِ کسانی که خود را نماینده خدا در روی زمین اعلام کردند، وحشیانه تر و خشن تر شروع شد. در این سرکوبیها زندانیان سیاسی دوران دیکتاتوری شاه هم در امان نماندند و باز به زندان افتادند. عده ای که از چوبه های دار رژیم شاه جان سالم به در برده بودند گرفتار چوبه های دار جمهوری اسلامی شدند.
مادران خستگی شان را هنوز از تن به در نکرده بودند که فعالیت شان شروع شد. گورستان جمعی، قبرهای جمعی کشتار دهه 60، قتل عام سال 67، گورستان خاوران همه اینها تبدیل به واقعیت شدند. ناپدید شدگان، قبرهای بی نام و نشان و... این خبرها گوش به گوش، دهان به دهان منتقل شد و در خاوران واقعیت پیدا کرد.
در سالهای دهه 60 مادرانی در زندان بودند که فرزندان خردسال آنها در کنارشان زندانی بود. همچنین مادرانی در زندان بودند و یا هستند که فرزندان خردسال شان بدون آنها بزرگ می شوند. به نظرم رنج آنها بسیار سهمگین و مقاومت آنها در برابر استبداد بسیار با ارزش و ستودنی است.
داستان این مادران و این کودکان خود هزاران شعر، داستان، فیلم و گزارش است که آن سالهای وحشت زیر حکومت خمینی را به ثبت خواهد رساند.
در زمانی که گالیندوپول و موریس کاپیتورن به عنوان گزارشگران ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران مسافرت کردند، تعدادی از مادران خاوران تلاش کردند مدارک مبنی بر اعدام جمعی فرزندان شان را در اختیار این گزارشگران بگذارند. اما رژیم مانع آنها شد و نگذاشت تماسی برقرار شود.
در تیرماه سال 66، در اعتصاب زندانیان سیاسی گوهر دشت کرج، مادران به یک سری از مقامهای دولتی مراجعه کردند. در شهریور سال 66، حدود 300 تن از مادران و خانواده های زندانیان سیاسی تلاش کردند تا به دیدار گزارشگر ویژه ی حقوق بشر ملل متحد بروند. اما باز ماموران اطلاعات مانع این کار شدند و تعدادی را دستگیر کردند.
در فروردین ماه سال 67، 80 تن از خانواده های زندانیان سیاسی به کمیسیون حقوق بشر ملل متحد نامه نوشتند.
خانواده ها در قطع ملاقات زندانیان و بی خبری کامل از آنان، به دفتر خمینی، منتظری و مرعشی نجفی رفتند و فقط آقای منتظری بود که پیگیر اعدامها شد.
قتل عام زندانیان سیاسی خشم و نفرت مادران را صد چندان کرد و صدای دادخواهی آنان را به گوش جهانیان رساند.
گورستان خاوران به گلزار خاوران تبدیل شد. این گلزار محل گردهمائیهای مادران شد. علیرغم همه سرکوبگریها و دستگیریها، مادران گلزار خاوران را به عنوان سند جنایت زنده نگاه داشتند. خاوران تبدیل به میعادگاه عاشقان آزادی شد. تعدادی از مادران خاوران مانند مادر پنجه شاهی، مادر بهکیش و مادر پرتوی از مادران فعال بودند که بدون دیدن دادخواهی فرزندان شان چشم از این جهان فروبستند. یادشان جاودانه باد و آرزوی طول عمر دارم برای مادرانی همچون رفیق مادر، مادر سعیدی (شایگان) که هم خود زندانی بود و دو فرزندش شهید شدند. و مادر لطفی که در قید حیات هستند.

مادران پارک لاله
شکل گیری چنبش مادران پارک لاله به سرکوبی خیزشهای مردمی سال 1388 بر می گردد. شهادت ندا آقا سلطان با شلیک گلوله ماموران و زیر گرفتن چند نفر از جوانان و کشتار در شکنجه گاه کهریزک و ...خشم عمومی را برانگیخت.
مادرانی که فرزندانشان در اعتراضهای خیابانی سال 88، مفقود، اعدام و زندانی شده بودند دست به اعتراض زدند. روز شنبه 19 دی 1388، 30 نفر از مادران در پارک لاله گردهم آمدند. ماموران رژیم این مادران را دستگیر کرد و امکان هیچ گونه حرکتی به آنها ندادند.
مادران پارک لاله طی بیانیه ای از مقامات رژیم خواستند که به خواسته های آنان توجه شود و «کلیه زندانیان عقیدتی را آزاد و آمران و عاملان کشتارهای مردم بیگناه و بی دفاع را در دادگاهی عادلانه وعلنی محاکمه» کنند. مادران پارک لاله تصمیم گرفتند شنبه ها ساعت 7 بعد از ظهر در پارکهای شهر دست به تجمع زنند مدتی هم این کار را کردند و رژیم آنها را اذیت و تعدادی را دستگیر کرد. فعالان حقوق بشری که از این مادران حمایت کرده و به جمع آنها وارد می شدند دستگیر و به حبس محکوم شدند.
مادران پارک لاله خواسته هایشان را چنین فرموله کردند.
آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی،
لغو مجازات اعدام،
محاکمه و مجازات آمران و عاملان همه جنایت‌های صورت گرفته در جمهوری اسلامی.
مادران پارک لاله در بیانیه خود به مناسبت ششمین سالگرد موجودیت خود در 16 تیر 94 به نکته مهم و جالبی پرداختند. در این بیانیه آمده است:
«باشد تا با ادامه ‌ی این مبارزات حق طلبانه و پایداری و پیوستگی هر چه بیشتر، بتوانیم به جای گفتمان مدارا با حکومت، گفتمان دادخواهی و عدالت‌جویی را در جامعه عمق و گسترش دهیم و حق و حقوق پایمال شده ‌ی خود را از ستم‌ گران باز ستانیم.»
در امتداد مبارزه دادخواهانه مادران، شاهد رشادت و تلاش مادر گوهر عشقی هستیم که فرزندش، ستار بهشتی؛ کارگر وبلاک نویس که طی چند روز در زیر شکنجه به شهادت رسید. شکنجه گران خواستند مرگ او را طبیعی جلوه دهند و مادر زحمتکش او را خاموش کنند. اما مادر ستار، هچون خود ستار از آن روز تبدیل به سمبل و نمادی از مادران که در جستجوی حقیقت هستند شد. مادر گوهر عشقی همراه با عکس ستار، از هر امکانی برای دادخواهی استفاده کرده است. از ملاقات با کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در اسفند 1392 تا نامه نگاری به نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر.

جمع مادرانه
در شرایط کنونی گروهی از مادران که همبستگی شان بر اساس درد مشترک است، برای جمع کردن مادران اعدام شدگان در شهرهای مختلف ایران تلاش می کنند. این جمع که مخالف حکم اعدام است، تلاشهای زیادی برای آزادی زندانیان سیاسی و یا جلوگیری از اعدام زندانیان می کنند.
جمع مادرانه، بعد از اعدام ظالمانه زنده یاد ریحانه جباری شکل گرفت.

صحبتهای خانم شعله پاکروان در سالگرد اعدام فرزندش، بر سر مزار او بسیار صریح و روشن است. وی خطاب به کسانی که فرزندش را اعدام کردند فریاد می زند: «چه کنم که این آتش از دلم برود، به من بگویید من شب چطوری بخوابم....»

وی لحظه های مادر یک اعدامی را چنین به تصویر می کشد: «از همه کائنات فقط یک چیز می خواهی و آن این که عزیز تو به خانه ات برگردد. زنده و آزاد. می خوابی. غرق در خواب نیروبخش، دست و پایت می پرد. کابوس می بینی. صدای فریاد عزیزت را می شنوی که تو را صدا می کند.»
خانم شعله پاکروان از فعالان این جمع، می گوید: «از دست دادن فرزند برای هشتاد و هشتی ها به یک نوع، برای دهه شصتی ‌ها به نوعی دیگر و ریحانه هم در نوع خودش، باعث شده بود همه ما به نوعی مشکلاتی از جمله کابوسهای شبانه داشته باشیم.... سر خاک مصطفی تصمیم گرفتیم که اولین نشست خودمان را برگزار کنیم.»
شعله پاکروان نکته مشترک جمع مادرانه و چرایی مبارزه آنان را چنین تعریف می کند: «همه ما که فرزند خود را از دست داده بودیم به "دادخواهی" به عنوان یک اصل نگاه می‌کردیم. ممکن است که مردم، قوه قضائیه، دولت یا نهادهای بین المللی فرزندان ما را فراموش کرده باشند، اما ما که در خانه ‌هایمان جای خالی فرزندانمان را می ‌بینیم که نمی ‌توانیم چیزی را فراموش کنیم. عدالتی که جاری نشد شاید از یاد همه برود، اما ما همچنان دنبال آن عدالت می ‌گردیم»
شهين مهين فر مادر شهید امیر ارشد تاجمیر این درد و رنج مشترک را چنین توصیف می کند: «با چشمهای بسته نشسته ام و بر سینه می کوبم، برای لالاییهای ناتمام، برای آرزوهای بر باد رفته، برای بدنهای لهیده و خونین بر گورهایی که پر شده با جانهای جوان. زیر لب آواز می خوانم، آواز غم، آواز کوبیدن قلب به دیواره سینه، آوازی که نشان از جگر خونینم دارد...»
شهناز اکملی مادر شهید مصطفی کریم بیگی در روز سه ‌شنبه 13 آبان 93 (عاشورای سال 93) احساس مادرانه اش را چنین بیان می کند: «عاشورا ظهر: الو مامان کجایی؟ اینجا قیامته. الو مامان. باشه نگران نباش. مواظبم. الو مامان.
من پشت تلفن بیقرار.
عاشورا عصر: مشترک مورد نظر خاموش است.
عاشورا شب: مشترک مورد نظر خاموش است.
و من، بیقرار، تمام خیابان شهر را چهارده روز، وجب‌ به ‌وجب گشتم تا ثابت ‌کنم مشترک مورد نظر من خاموش نبود و نیست و نخواهدشد. من مادرش هستم و صدای او، مشترک من، پسر من، خاموش نیست.
پنج سال بعد 88، من هم چنان زنده‌ ام و صدای پسرم، این صدا نمی ‌میرد، خاموش نمی ‌شود و من تمرین می‌ کنم مقابل ظلم ایستادن را از پسرم مصطفی.»

و در پایان
جنبش مادران جنبشی دادخواهانه و عدالتخواهانه، علیه هر نوع استبداد و دیکتاتوری است. خواسته های این جنبش نیز حق طلبانه است و ما از آن حمایت می کنیم.
این جنبش همچون جنبش اعتراضی کارگران مزدبگیران معلمان پرستاران دانشجویان و مقاومت زندانیان سیاسی بخشی از جنبش علیه استبداد و ستم رژیم حاکم بر ایران است.
جنبش دادخواهی مادران خواستار آن است که اسامی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی که به قتل رسیده اند، تاریخ اعدام آنها و محل مزار آنها مشخص شود.
جنبش دادخواهی مادران خواستار آن است که آمران و عاملان کشتار زندانیان سیاسی معرفی و در یک دادگاه به شکل عادلانه و بر اساس موازین شناخته شده حقوق بشر محاکمه شوند.
ما هم با تمام توانمان از این جنبش مادران حمایت خواهیم کرد
با سپاس از توجهتان
 

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۱، آدینه ۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۹ فوریه ۲۰۱۷

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول