سیمن بهبهانی، شاعر معترض و نو آور

م . وحیدی

 

بگو چگونه بنویسم، یكی نه،  پنج تن  بودند

نه پنج، بلكه پنجاهان به خاطرات من بودند

بگو چگــونه بنویسم كه چوب دارها  روزی

فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند

مگر ببارد از ابری براین جنازها  اشكی

كه مادران جدا مانده، زپاره های تن بودند

سیمین بهبهانی*

 

اگر چه در میهن  خویش بسر می برد، اما تنها و غریبانه مرد. در غربتی سرد و كین توزانه و در "بن بست كج  و پیچ سرما" یی كه  قصابان حاكمیت "با كنده و ساطوری خون آلود" در گذرگاههایش مستــقر بودند و جایی كه "مزد گوركن اش، از ارزش آدمی  بیشتر" بود.

حاكمیت هنركُش و زن ستیز آخوندی، سالها گذرنامه اش را توقیف و ممنوع القلم اش نموده و اجازه انتشار آثارش را نمی دادند.**

رسانه ها و ورق پاره های حكومتی رسماً دشنامش می دادند و تهمتش می زدند و او را "شاعره معروفه" و "فتنه گری كه با جریان فتنه همكاری و شعرهایش را به آنان تقدیم می كند" ***می خواندند و هربار او را از صحنه شــعرخوانی پایین می كشیدند و مورد هجوم و ناسزا قرار می دادند. حملات هیستریك علیه او، حتی تا بعد از مرگش نیز ادامه داشت. خود وی در مصاحبه ای با دردی جانگداز از آن یاد می كند: "روزنامه ها از جمله كیهان ... هر روز ركیك ترین كلمات و  فحشهای عرضی و ناموسی می نوشتند و مرا "شاعره معروفه" خطاب و برایم سوابـق تاریك ترسیم می كردند و دروغ می بستند و علناً بی احترامی می كردند. این حرفها برای من جگـرخراش بود. یواش یواش من بیماری روانی گرفته بودم و غالباً گریه می كردم."

سیمین بهبهانی، صدای ماندگار شعر وغزل پارسی و شاعر بزرگ میهنمان پس از دو هفته در كما بودن سرانجام در اواخر مرداد ماه 1393 در بیمارستان پارس تهران دفتر زندگی اش بسته شد. او 87 سال زندگی كرد.

سیمین بهبهانی، "سیمن غزل ایران" از نامی ترین شعرا و از معدود شاعران زنی است كه نامش فراتر از مـرزها، ماندگار شده است. شاعری پركار و خــلاق كــه جایی پربار در گستره غنی ادبیات پارسی دارد.

مضامین متفاوت غزلها و اوزان تازه شعری و زبان مستقل و متمایزش رنگی نو به غزل زد و با اضافه نمودن حدود هشتاد وزن جدید به اوزان كلاســیك، لقب "نیمای غزل" را  برای خود به ارمغان آورد. شاعری نو آور كه با روحیه معترض خود برای مردم و همه گروههای زنان ایرانی و حقوق از دست رفته آنان سرود و دغدغه اش "فقر" و "آزادی" بود. وی در مصاحبه ای می گوید: "من طرفدار مردم هستم و این هیچگاه در من عوض نشده ... شعر من همیشه جنبه نگرش به زیر دستان جامعه و طبقه پایین و اصولا خود جامعه داشته..."

سیمین از پدر و مادری فرهیخته و با فرهنگ زاده شد. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده، مترجم و مدیر روزنامه اقدام بود و مادرش فخر ارغنون شاعر، نوازنده سه تار و از زنان پیشرو دوران خود بشمار می رفت و زبان فرانسه تدریس می كرد.

 اولین سروده سیمین در چهارده سالگی و در روزنامه ملك الشعرا (نوبهار) منتــشر شد:

ای ملت فقیر و پریشان چه می كنی

ای توده گرسنه و نالان چه می كنی

سرمایه دارها  همه در میان كاخها

تو در میان كلبه احزان چه می كنی

"سه تار شكسته" نخستین كتاب او در نثر و شعر و در سال 1330 به چاپ رســـید. خود او، اما كار جدی اش را "جای پا" می داند كه در سال 1334 منتشر گردید. مجموعه ای از اشعار دو بیتی به سبك نیـما كه در آن دوران خیلی رایج بود. با انتشار این كتاب  تا قبل از سی سالگی، در میان شـاعران دوران خــود به چهره ای شناخته شده بدل شد.

"چلچراغ" كتاب بعدی او بود و از دهه چهل به بعد، نامی تثبیت شده در غــزل پارسی  پیدا كرد و ضمن همكاری با  "شورای موسیقی رادیو و تلویزیون" بیش از 300 ترانه سرود.

"دشت ارژن"، "یك دریچه آزادی"، "خطی زسرعت و از آتش"، "ای دیــار و شبنم" و "نگاه گلگــون" از دیگر آثار او بشمار می روند. معروفترین شــعر او "دوباره می سازمت وطن” است كه پس ازاعتراضات سال 88 بیشتر بر سرزبانها افتاد.

 دكتر احمد كریمی حكاك در مورد او می گوید: "انقلاب ایران سیمن را از صحنه غزل و شعر عاشقانه پرتاب كرد به میان میدان مبارزه. میانه میدانی كه او حقیقتاً حس كرد به عنوان یك زن، به عنوان یك ایرانی و به عنوان یك انسان قرن بیستم باید در برابر برخی گرایشات بایستــد و تمام قامت ایستاد و بس زیبا و پایدار ایستاد و تا آخر عمر در كنــار مردم و در برابر اجحافات ایستادگی كرد. سیمن باعث ماندگاری غزل شد و نه تنها ماندگاری غزل، بلـــكه جوان شدن غزل و جوانه زدن آن در پهنه ها و صحنه هایی كه اصلا انتظـــارش نمی رفت ... او جان تازه ای در غزل فارسی دمید ... و این را فارسی زبانــان  غــیر ایرانی در افغانستان و تاجیكســتان خیلی زیركانه و داهـیانه درك كردند ... و بكار می برند."

 

اشعار سیمین از رویداهای دهه شصت خورشیدی تاثیر پذیرفته است. وی در  شهادت "سعید سلطانپور"  سرود:

نگاره گلگــــون به متن كبــود است

چه مرگ وچه مرگی سرود و درود است

نمرد و نمی رد شــــهید "سعــــیدی"

که نام و دوامش به شعر و سرود است...

 

و در قتل عام تابستان سال 67  با اندوه سرود:

آتش به زندان افتاد…

ای داد از آن شب، ای داد!

ابلیس می زد فریاد:

«های ای نرون، روحت شاد!»

دیوانه آتش افروخت  وان خیل زندانی سوخت؛

سخت است، سخت، اما 

دانم که فردا دشمن پا تا به سر خواهد سوخت

در آتش این بیداد...

 

سیمین همزمان در عرصه اجتماع فعال شد، چه در كانون نویسـندگان و در جمع فعالان حقوق زنان و چه به صورت منفرد به دفاع از ارزشهایی چون حقوق بشر و آزادی  بیان. او همچنین در كمپین یك میلیون امضا برای حقوق زنان شركت کرد. 

سیمین در گیر ودار گردهماییهای خیابانی و درپاركها، همراه با مادران شـهدا مورد هجوم نیروهای انتظامی و پاسداران قرار گرفت و ضرب و شتم شد اما عقب نشینی نکرد و همگامی و همپایی خود را با جنبش زنان  ادامه داد و در میان یكی از همین  اجتماعات رو به مردم  گفت: "من آرزو دارم زندانهای ما درش باز شود. زندانیهای سیاسی آزاد شوند. به خصوص زنها كه در این دوران بسیار بسیار كوشیدند، فداكاری كردند و  به زندان افتادند ... حال بسیاری از آنان ناگوار است و من امیدوارم بزودی همه آزاد شوند ... "

سیمین بهبهانی چه در ایران و چه در جهان ستوده می شود. در سال 1378 "سازمان جهانی حقوق بشر" در برلین  مدال "كارل فون اوسی یتسكی" را به او اهدا كرد. در همین سال جایزه "لیلیان هیلمن" و "اشیل هامت" به وی اعطا شد. همچنین در شهریور 1392 جــایزه "یانوش پانونیوش" ازســـوی انجمن قــلم مجارستان به وی اهدا گردید.

یاد این شاعر ارزشمند، توانا و متعهد كه به حاكمیت مستبد آخوندی "نه" گفت و با رنجها و دردهای عظیم زنان زیست و به دفاع از حقوق آنان و مردمِ جامعه اش پرداخت هماره گرامی باد!

 

پانویس:

*در شهادت پنج هموطن كرد؛ شیرین علم الهدی، مهدی اسلامی و...

** سیمین بهبهانی در روز 17 اسفند ماه 1388 هنگامی كه قرار بود برای انجام معالجات پزشكی و سخــنرانی در "روز جهــانی زن" به پاریس رود، با ممـانعت ماموران امنیتی روبرو شد و ممنوع الخروج اعلامش كردند.

***سایت بی بی سی

  

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۶، پنج شنبه اول تیر ۱۳۹۶ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول