افزایش کودکان کار دستاورد رژیم ولایت فقیه

زینت میرهاشمی

 

به یاد سعید شیرزاد فعال حقوق کودکان که در سیاهچالهای رژیم ولایت فقیه به همین جرم تحت آزار و شکنجه و حبس قرار دارد و اکنون همراه با حدود 20 نفر دیگر از همبندان اش در اعتصاب غذا است.

 

کودکان کار، بی پناه ترین، ضعیف ترین، بی صداترین بخش از نیروی کارند. ویژگی این بخش از نیروی کار، قرار گرفتن زیر استثمار شدید همراه آزارهای جنسی، اخلاقی و روحی است. کودکان کار در برابر این همه ستم هیچ جایگاهی در قانون کار ندارند. وضعیت کودکان کار در مناطق محروم و در بخشهای اقتصاد سنتی، بیشتر به صورت زیرزمینی، در تاریکی و در خفا است. دستان ظریف و بدنهای کوچک آنها، سکوت و حقوق کم آنها برای برخی کارفرمایان بسیار سودآور است.

کودکان کار در همه نقاط جهان وجود داشته و زاییده فقر و نابرابری سرمایه داری هستند. تغییرات کمی در شمار کودکان کار در کشورها بستگی به قوانین کار و حمایتهای اجتماعی از خانواده، به رسمیت شناخته شدن حقوق کودکان، تحصیل اجباری و رایگان، کمکهای تحصیلی، قوانین کار عادلانه تر، وجود سندیکاها و نهادهای مدنی و ... دارد.

در حالی که در جهان تعداد کودکان کار کاهش پیدا کرده، در ایران شمار کودکان کار از برکات اقتصاد مقاومتی ولی فقیه و حکومت فاسد همچنان سیر صعودی دارد.

سازمان بین المللی کار در رابطه با روز جهانی کودک در 22 خرداد سال 96، اعلام کرد که تعداد کودکان کار از سال 2000 میلادی تاکنون به یک سوم کاهش پیدا کرده است. اما بنا بر آمار پژوهشگران، کارشناسان ایرانی و مدافعان حقوق کودکان، در ایران این رقم افزایش یافته است.

نایب رئیس انجمن حمایت از حقوق کودکان در این رابطه گفت: «متاسفانه علیرغم آن که در سطح جهان آمار کودکان کار رو به کاهش بوده اما در ایران شاهد افزایش تعداد کودکان کار هستیم» (ایسنا 23 تیر 1396)

طاهره پژوهش با توجه به حداقل حقوق 800 هزار تومانی و عدم برابری آن با سبد هزینه زندگی برآورد می کند که: «با پرداخت ماهیانه 50 هزار تومان به هر کودک کار می توان آنان را به چرخه تحصیل برگردانده و از رشد این معضل در کشور جلوگیری کرد.»

فاطمه قاسم زاده رئیس هیات مدیره شبکه یاری کودکان کار با تاکید بر افزایش شمار کودکان در ایران و این که هیچ آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در ایران نیست گفت: «15.3 میلیون نفر کودک زیر 18 سال در کشور داریم که 12.3 میلیون نفر از آنان دانش آموز هستند. مابقی کودکان کجا هستند؟» وی اضافه کرد که: «ایران هنوز همه موارد پروتکل منع بدترین اشکال کار کودک را امضا نکرده است در حالی که بیشتر کشورها به این پروتکل پیوسته اند.» (ایرنا 22 خرداد 96)

 

حقوق کودکان مانند حقوق زنان و یا اقلیتهای دینی و ملی بستگی به جایگاه تعریف شده آن در قوانین کشوری دارد. بر همین منظر در جمهوری اسلامی کودکان نه متعلق به جامعه بلکه ملک پدر محسوب شده و این قیم است که همه کارهٍ کودک است. برآمد دادن این حق کامل به پدر در دیکتاتوری مذهبی و ضد بشری، رواج کودک آزاری، فروش کودکان، رها کردن کودکان در سطح شهر و فروش اعضای بدن آنها و ... است. افزایش این آسیبهای اجتماعی که این روزها تحت عنوان خبرهای هولناک بخش زیادی از رسانه ها را پر کرده به طور مستقیم به گسترش فقر، بی عدالتی مرتبط است. در قوانینی که به پدر حق تنبیه داده می شود و این تنبیه اگر به مرگ هم ختم شود با مجازات اندکی روبرو خواهد شد، می توان آسیبهای برآمده از آن را در زندگی کودکان حدس زد.

به عنوان مثال، ولی کودک (پدر) حق اجاره دادن یا واگذاری فرزند خود به صاحبان کارگاههای خصوصی را دارد. انبوه کودکانی که در کارگاههای شیشه بری، قالی بافی و آجرپزی کار می کنند، به عنوان کودک کار یا بخشی از نیروی کار به حساب نمی آیند.  به دلیل این که این کودکان اجاره ای هستند و به عنوان یک ابزار در توافق والدین و صاحب کار معنا پیدا می کنند. بسیاری از کودکان کار و منجمله کودکان دست فروش در سرشماری نیروی کار به حساب نمی آیند، در حالی که با توجه به داده های آماری 95 درصد کودکان کار شبها به خانه و نزد خانواده خود بر می گردند، مشخص کردن تعداد آنها میسر است. در این میان می توان به کار گسترده کودکان در کارگاههای زیر 10 نفر شاغل توجه کرد که مناسبات در این کارگاهها اصلاً شامل قانون کار نمی شود.

روزانه می توان هزاران کودک در کلان شهر تهران دید که به دست فروش (گل فروش، فال فروش، آدامس فروش)، آب فروشی در گورستانها، زباله گردی (تفکیک زباله)، کار در کوره پزخانه ها، شیشه بری، قالی بافی، کفاشی و ....مشغول هستند.

در برابر تعداد انبوه کودکان کار و استثمار بی حد آنان، همچنان نه آمار واقعی از آنها داده می شود و نه به عنوان نیروی کار به رسمیت شناخته می شوند.

یکی از کارهای سخت و زیانبار برای کودکان، کار در بازیافت زباله شهر است. این نوع کار در سالهای اخیر زیر سایه شهرداری تهران و پایوران فاسد رژیم، رواج پیدا کرده است. رواج و نهادینه شدن کار زباله گردی کودکان تا جایی پیش رفته است که شهرداری بابت ورود این کودکان به محل بازیافت زباله، از آنها شارژ می گیرد.

بر اساس بازتابها و گزارشهای مربوط به تفکیک زباله، کودکان نیروی اصلی در تفکیک زباله ها هستند و هر ماه باید بابت کارت ورود برای کار 300 هزار تومان به شهرداری شارژ دهند. (سلامت نیوز 24 مرداد 96)

فاسدان حاکم بر شهرداری تهران همچون احمدی نژاد و قالی باف با غارت اموال مردم و اخاذی از کودکان کار، پولهای کلانی به جیب زده اند. بخش کوچکی از دزدیهای قالی باف در نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری به سطح آمد. اما آبی از آب تکان نخورد و پولهای گرفته شده از مردم هم در جیب گشاد آنها باقی ماند. اما سکانداران سفره بزرگ شهرداری همچنان پول می طلبند تا جایی که از کودکان زباله گرد هم شارژ دریافت می کنند. البته در برابر بیماریهایی که کودکان کار در این بخش مبتلا می شوند هیچ حق بیمه و کمک درمانی وجود ندارد.

 

در خصوص آمار کودکان کار، انجمنهای غیر دولتی حمایت از کودکان، از وجود 7 تا 8 میلیون کودک کار در ایران صحبت می کنند. معاون اجتماعی سازمان بهزیستی از شناسایی 70 هزار کودک کار و خیابانی توسط این نهاد خبر داد. (فارس، شنبه 28 مرداد 96) در حالی که پایوران رژیم در سالهای قبل از وجود 2 میلیون کودک کار خبر دادند.

داده های آمارهای جسته و گریخته واگویی از شرایط غیر انسانی و افزایش شمار کودکان کار می کند. همراه با بحران اقتصادی و رشد بیکاری، کار کودکان و استثمار آنها به امری رایج تبدیل شده است. این افزایش در حالی است که رژیم بخشهایی از مقاوله نامه 182 سازمان بین المللی کار با عنوان «کنوانسیون ممنوعیت و اقدام فوری برای محو بدترین اشکال کار کودک» را در سال 1378 امضا کرده است. اما تاکنون هیچ اقدامی برای اجرایی کردن موارد این کنوانسیون انجام نداده است. 

همچنین ماده 79 قانون کار دست نوشته پایوران رژیم، کار کودکان زیر 15 سال را منع کرده است. ماده ای که مانند خیلی موارد دیگر قانون کار به دلیل مصلحتهای حکومتی و شرایط ویژه، به زیان نیروی کار زیر پا گذاشته شده است.

 

کودکان کار، از جمله کودکانی هستند که نه تنها حق کودکی کردن از آنها سلب شده بلکه در کودکی، نان آور خانواده هم می شوند. البته این نیروی کار نه اعتصاب می کند و نه اعتراض. از این بابت پایوران رژیم و صاحبان کار بدشان نمی آید که شمار آنها هر چه بیشتر شود.

 

رعایت حقوق کودکان و منع کار کودکان، رایگان و اجباری کردن آموزش و تحصیل و ... مواردی هستند که حل آنها در قامت رژیم ولایت فقیه نیست. کودکان کار و خیابانی زاده فقر و تنگدستی و شکاف طبقاتی هستند که هر روز بیشتر می شود. به همین دلیل حتا مدافعان حقوق کودکان و یاری رسانان به کودکان کار، مساله امنیتی برای رژیم شده و به عنوان زندانی سیاسی سالها باید حبس تحمل کنند، البته اگر در این سیاهچالهای قرون وسطایی زنده بمانند.

جمهوری اسلامی در پیوستن به کنوانسیونهای بین المللی یا عهدنامه های بین المللی وقتی به حقوق مردم ایران از زاویه حقوق بشر بر می گردد همیشه مشروط امضا کرده است. مشروط به این معنا که باید بر قوانین شرعی دست ساخته بنیادگراهای مذهبی حاکم همخوانی داشته باشد. عدم رعایت کنوانسیونهای سازمان جهانی کار و نیز عدم اجرایی کنوانسیون منع کار کودکان به همین روال توجیه می شود. جمهوری اسلامی تا کنون مقاوله نامه مربوط به منع کار کودکان را اجرایی نکرده و بخشهایی از آن را نپذیرفته است.

کار کودکان باید به طور کامل منع شود و حاکمیت باید مقاوله نامه مربوط به منع کار کودکان را به طور کامل اجرا کند. برای این هر فرد جامعه مسئول است و تنها گذاشتن کودکان کار عوارض زیادی را بر پیکر کل جامعه تحمیل می کند.

 

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۸، چهار شنبه اول شهریور ۱۳۹۶ - ۲۳ اوت ۲۰۱۷

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول