پیام شعله پاكروان به مناسبت سالگرد پر كشيدن ريحانه جبارى

 

تاسیس بنياد ريحان براى حمايت از محكومان به اعدام و خانواده هاى اعدام شدگان و زندانيان و قربانیان تجاوز در ايران

 

ریحانه چون عصیان کند، زنجیر و زندان بشکند

بیش از هزار روز از اعدام ظالمانه ریحانه گذشت و من هر روز هزار بار با خودم تکرار کرده ام که چرا عدالت از دخترم دریغ شد؟

چرا تمام نهادها و مقامات حکومت ایران به پشتیبانی از سربندی متجاوز پرداختند؟ مگر ریحانه چه کرده بود که حکومت و مزدورانش، این حجم از دشمنی را با او نشان داده و بدون اینکه پرونده اش در اجرای احکام باشد او را اعدام کردند؟

جوابهای مختلفی برای این سوال وجود دارد. یکی این است که دختری جوان در مقابل فشار یک حکومت كه قصد داشت مامور اطلاعاتی اش را از ننگ تجاوز تطهير كند، ایستادگی کرده و به هیچ قیمتی حاضر نشد از حقش کوتاه بیاید. جلوی چشم دختری که هنوز ۲۷ سالش هم نشده بود مردی را اعدام کردند تا شاید با دیدن صحنه فجیع جان کندن یک انسان، بترسد و سربندی را از ننگ تجاوز خلاص کند.

اما او زمانی از دروازه های ترس عبور کرده بود که زیر شکنجه بازجویان و بازپرس قرار داشت، زیر نور پروژکتور و دوربین تلویزیون دروغپرداز حکومتی ایستاد اما هرگز به خواسته آنان تن نداد. تحت فشار روانی چند روانشناس معروف و مزدور حکومتی قرار گرفت اما حاضر به نوشتن نامه ای که می خواستند نشد. ایستادگی و استقامت در برابر زور، صفتی است که در هر فرهنگی ستودنی است. از این روست که یک جهان انسانیت، از مردم عادی تا سیاستمداران و هنرمندان و ورزشکاران کشورهای مختلف پنج قاره و حتی پاپ رهبر کاتولیکهای جهان، به دفاع از او پرداخت. چند روز پس از اعدام ظالمانه اش، شوراى حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، حكومت را وادار به پاسخگویی كرد. اما بخش زيادى از سخنان نماینده حکومت به دفاع از اين اعدام ظالمانه اختصاص یافته و بيش از پيش باعث رسوایی آنها شد. پس از آن، لاريجانى به عنوان نماینده حقوق بشر!! مدعى شد كه مقامات قضایی موفق نشدند «رضایت خانواده» متجاوز را به دست آورند و حكومت "ناچار" به اعدام او شد! افکار عمومی می داند که حكومت دو راه داشت:

يا ريحانه را اعدام نكند، در آن صورت مردم ایران می فهمیدند که می توانند در برابر هتک حرمتی که هر روزه از سوی حکومت به مردم روا می شود بایستند. این برای سیستم فاسد، بسیار خطرناک بود. چرا که در سراسر ایران، مامورهای مزدوری که چشم به جان و مال و ناموس مردم دارند، پراکنده اند و بسیاری از اين مزدوران حاضرند هر رذالتی بکنند، حتی جوانان شریف مردم را کف خیابانها بکشند، چون می دانند هنگام خطاکاری، حکومت، پشتیبان شان خواهد بود، به شرطی که همچون سربندی ها مهره ای از مافیای قدرت باشند. به شرطی که در تنگناهایی همچون اعتراضات گسترده مدنی، رو در روی مردم قرار گیرند، به شرطی که مثل آب خوردن، قلب ندا و جمجمه مصطفا را نشانه گیرند، ستار را شکنجه دهند، تن امیرارشد و شهرام را زیر چرخ له کنند، ترانه را پس از تجاوز آتش زنند.

یا او را اعدام کرده و به قیمت ننگ ابدی کشتن یک بیگناه با توسل به شعار النصر بالرعب، مردم را بترساند، تا به مردم ایران و به خصوص زنان بگویند که حق ندارند در برابر تجاوز ماموران حکومتی کوچکترین مقاومتی کنند. چرا که آنان اسیران حکومتند و در صورت مقاومت در برابر تجاوز، زندانی شده و تحت شکنجه های سخت و طاقت فرسا قرارگرفته و در آخر اعدام خواهند شد. همچنان که هنوز به بهانه ایجاد امنیت، در کوی و برزن چوبه های دار برپا کرده و از مردم برای تماشای جان کندن یک انسان دعوت می کند شاید پایه های لرزانش فرو نریزد. غافل از اینکه حباب قدرت پوشالی اش در برابر غرش هماهنگ مبارزان و محرومان محو خواهد شد.

ریحانه را کشتند، دختری زیبا و مهربان که به گواهی بسیاری از زندانیان و حتی زندانبانان نقطه امید و معلمی بود برای زنان بی پناه زندانی تا یاد گیرند به خود و دیگران احترام گذارند و پیشرفت کنند. او را به قتل رساندند تا امید و بخشندگی و مهربانی را بکشند. نمی دانستند او بذری است کاشته در خاک ایران. یک ریحانه را کشتند و هزار ریحانه سبز شد. آتنا دائمی را به جرم اعتراض به اعدام ريحانه، محکوم کردند ولی او راست قامت تر شد. همچنان که زنان زیادی به حقوق از دست رفته شان معترض و جنبش علیه اعدام و دادخواهى به کوچه و خیابان سرایت کرد. کوچه هایی که شاهد داغ مادران 30 هزار جوان اعدام شده در مدت زمانی کوتاه بودند. اکنون در سومین سالگرد اعدام دخترم با صدایی بلند فریاد می زنم: پاره تنم، عزيز دلم، قبله قلبم، ريحانم! با وجود غم طاقتفرسای ناشی از داغ جگرسوزت، با همه توان به دادخواهی خون به ناحق ریخته ات ایستاده ام. هرگز از راهی که تو نشانم دادى باز نخواهم ايستاد. همچنان که با تو عهد کردم، دستم دست تو، پایم پای تو، چشمهایم چشمهایت و گلویم گلویت خواهد بود. حتی اگر روزی همچون گلوی تو ای زیبای خفته در خاک، با طناب دار فشرده شود.

تو شکنجه گران و قاضیان و قاتلانت را در این جهان، بخشیده و گرفتن حقت را به دادگاه خدای بزرگ در جهان باقی موکول کردی. اما من، ظالمانی که هر اندازه به تو ظلم کرده اند، آشکار يا نهان، با بازجویی يا پرونده سازی، با امضا یا تایید حکم مرگ، با برپا کردن چوبه دار يا کشیدن اهرمی که راه نفس را بر تو بست، هرگز نخواهم بخشيد. می خواهم علاوه بر دادگاه عدل الهی، در همین دنیا محاکمه و مجازات شوند. تا دیگر هیچ مادری شاهد اعدام فرزندش نباشد.

 اکنون نیز همچون گذشته تکرار می کنم که جان تو در تنم عجین شده و هستی ام به حق خواهی تو وابسته است. بیش از هزار روز است که همه لحظه هایم با یاد تو می گذرد. هزار سال دیگر نیز، همه ذرات و غبارهای وجودم، همراه بادهای سرکش و آزاد، نام تو را فریاد خواهد زد. گواهی خواهم داد که تو در نبرد با حکومت حامی متجاوز، پیروز شدی. مبارزه هفت ساله ات با حامیان متجاوز اطلاعاتی، پای چوبه دار به اوج رسید.

سحرگاه سوم آبان 93 در میدان اعدام رجایی شهر با دستهای بسته ایستادی. چشم در چشم قاتلانت. بی ذره ای تردید در شقاوت آنان با چشمهای درشت و بَراقت فریاد زدى: می توانید جان مرا بگیرید اما هرگز نخواهید توانست هستی ام را به ننگ سازش و تسلیم آلوده کنید. نام متجاوز تا ابد بر پیشانی سربندی و حامیانش باقی خواهد ماند.

تو رفتی و راه ماند. راهی که تو نشانم دادی ای مونس همیشگی لحظه ها. اینک با افتخار اعلام می كنم «بنياد ريحان» در اروپا به ثبت رسمی رسيده است، «بنياد ريحان براى حمايت از محكومان به اعدام و خانواده هاى اعدام شدگان و زندانيان و قربانیان تجاوز در ايران». یقین دارم «بنياد ريحان» با حمایت مردم مهربان و نهادها و فعالان جنبشهاى زنان و علیه اعدام در کشورهای دیگر نیز گسترش خواهد يافت. این بنیاد فارغ از هر عقيده و مرام و هر نوع گرايش حزبی علیه تجاوز و اعدام خواهد خروشيد و دست یاریگر مردم ایران را در تحقق رویای ایران بدون اعدام خواهد فشرد. بزودی جزئیات مربوط به چگونگی حمایت، یاری و پیوستن به بنیاد را خواهم گفت. امیدوارم روح ریحانه از این سرباز غمگین اما دادخواه، خوشنود باشد .

منبع: نبردخلق شماره ۳۹۱، چهارشنبه اول آذر ۱۳۹۶ - ۲۲ نوامبر ۲۰۱۷

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول