راه روشن فردا فرنگیس بایقره
- و تاریخ آزادگی را می نویسند... این چنین با خون خود بر خاک سلحشوران جان بر کف نهاده جان خویش در راه خلق مانده و مسکین چنان راهی، که پر خون بود آتشناک ... و آنان عزم شان پویا و پا برجا و اما، رزم شان گویا و روشنگر چنان رزمی، که آرش وار و بابک وار بی پروا، سراپا بود نهانگاه ستم را، با تمام سور و ساتش چنان آتش گشودند، آتشی سخت و بسی سوزان در آن تیره شب آشفته از خوابی شد آنگه، روشن از آزادگی: نور دل آرایی... و این نوری، چو خورشید درخشان بود.
نشاندند؛ لاله های سرخ، بر خاک عطش ناک زمان خویش
چو رگبار مسلسلها، نمود آتش! در آن شبِ سرد بیتابی توان و تاب هر شاخه درختی، گشته آزرده در آن جنگل، سیه کل داشت مهمانان پر شور و ستبر، آری... ستمها و مذلت، جهل و نا آگاهی، نهان بود در دل آنان که، بودند، تشنه ی خونی اگر چه، هر چه کرد؛ دشمن، ز بدنامی و نادانی و پستی شان، تراوش داشت
و دشمن را همه دانند که، باشد رسم: خونخواری و لیک؛ آتش به سرخی شقایق بود و راه شیری دیگر کشید بر آسمان تیره ی جنگل... که، بر آن می درخشد، هر ستاره، سرخ و نورانی...
کنون بر خلق ایران، گشته روشن تر، که آنان را زوالی نیست... و راه روشن فردا، ز نور اختران، پیداست...
۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۶
منبع: نبرد خلق شماره ۳۹۴، بهمن ۱۳۹۶ - فوریه ۲۰۱۸
|