چند چار پاره :

م . وحیدی ( م . صبح )

 

شِوَم شَبنم به خاک تشنه دشت

بتابم چون ستاره در شبانگاه

در آمیزم به عطر جـــویباران

بنوشم باده سرخ  سحرگاه

***

به دشت خشک صحرا قطره ای آب

چو شبتابی درخشان بر تن برگ

جهانی گردم از زیبایی و نور

بدور از ظلمت و تنهایی و مرگ

***

به دستم حلقه کن  دستان گرمت

در این وحشت سرای سرد خاموش

به رقص آ چون شقایق در دل دشت

بخوان با نغمه های مرغ   مدهوش

***

تو باشی من جهانی جاودانم

طنین خیزش و موج و سُرورَم

شمیم خوشترین شعر  رهایی

چراغی در شبان مست  وکورم

***

سفر کن با ستاره در دل شب

حریف لحظه های پر  خـــطر شو!

میان جنبش مهــتاب کـاران

طنین شادی و شوق سحر شو !

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۳، یکشنبه اول مهر ۱۳۹۷  ـ  ۲۳ س‍‍پتامبر ۲۰۱۸

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول