چرا باید برای سوسیالیسم مبارزه کرد: پاسخ به چند پرسش (بخش اول)

لیلا جدیدی

در این نوشتار به چند پرسش پیرامون چگونگی مناسبات اجتماعی در سوسیالیسم پاسخ داده می شود.

هدف نهایی ما در مبارزه علیه نابرابری اقتصادی و اجتماعی کنونی در صورتی تحقق خواهد یافت که تلاشهایمان در مسیری قرار گیرد که امکان بر آورده شدن آرزوهای طبیعی و انسانی مان را در بر داشته باشد. گزینه سوسیالیسم به عنوان آلترناتیو در برابر هرج و مرج و چپاول سرمایه داری و اقلیت ناچیزی که با در دست داشتن قدرت اقتصادی خون اکثریت جامعه را در شیشه کرده اند، همواره هدف تبلیغات منفی قرار داشته است. ما شاهد بوده ایم که الیگارشی حاکم همه ابزار از سرکوب گرفته تا فریب و یا تهدید را به کار گرفته تا زحمتکشان و کارورزان جامعه ما را از راهی که به سوی سعادت آنان ختم می شود، منحرف کند. آنها با یادآوری شکست سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی و یا عدم اجرای آن در چین، این سیستم انسانی و رهایی بخش را در اذهان عمومی منفی جلوه داده و دایم بر این طبل می کوبند.

این نوشتار همراه با نقطه نظرات سوسیالیستهایی از میان اندیشمندان، فعالان چپ، زندانیان سیاسی، دانشجویان کارگران و غیره در ایران و جهان خواهد بود و به برخی از پرسشهایی که در مقابل سوسیالیستها نهاده می شود پاسخ می دهد، از جمله:

فقر چگونه تولید می شود؟

چرا سوسیالیسم سیستمی انسانی و تنها راه رفاه همگانیست

آیا ذات انسان رقابتی است؟ چگونه سوسیالیسم با این طبیعت ممکن پذیر است؟

آیا در سیستم سوسیالیستی همه یک شکل هستند؟

سیستم قضایی در سوسیالیسم چگونه خواهد بود؟

چرا نباید بین بد و بدتر را انتخاب کرد؟

چرا می گوییم انتخابات زیر نظم سرمایه داری دمکراتیک نیست؟

چه کسانی علیه سوسیالیسم تبلیغ می کنند و چرا؟

چگونه مبارزات مان را با خواست سوسیالیسم همراه کنیم؟

چرا اقتصاد دمکراتیک یک اتوپیا نیست؟

آیا درست است که سوسیالیسم به دیکتاتوری تبدیل می شود؟

چگونه محیط زیست با سوسیالیسم حفظ می شود؟

چه کشورهایی دارای سیستم سوسیالیستی هستند؟

چند نوع سوسیالیسم وجود دارد؟

 

در این بخش پیرامون دو پرسش صحبت می کنیم:

۱- فقر چگونه تولید می شود؟

اقتصادی که بر پایه سود کلان سرمایه داران و دولتهای مدافع آنان عمل می کند، تاکنون بخش وسیعی از جمعیت جهان را به بدترین بحرانها کشانده است. بیکاری، کاهش مزد و حتی نپرداختن آن، نبود مددهای اجتماعی و یا قطع آن باعث فقر جامعه شده است. برخی از دولتها به فکر رفع آن با سیاست اصلاحات بر می آیند. نتیجه آن این است که اصلاحات کافی نیست و تاثیر چندانی نخواهد داشت و یا با اعمال سیاستهای ریاضت اقتصادی وضع زحمتکشان بدتر نیز می شود.

فقر و بیکاری ارتباط مستقیم با سیستم سرمایه داری دارد که در آن عموما قدرت در دست بزرگ سرمایه داران است و آنان آنچه را تولید می کنند که دارای سودهای کلان باشد، اگر سود بزرگی در میان نباشد، آنوقت آن محصول نیز تولید نمی شود. صاحبان سرمایه ترجیح می دهند کارخانه ها و شرکتهای شان بسته بماند و کارکنان بیکار شوند تا محصولی تولید کنند که سود زیادی از آن نبرند، حتی اگر آن محصول به شدت مورد نیاز جامعه باشد. یک سیستم سرمایه داری بر پایه سود بنا می شود و نه نیاز و به همین دلیل نیازهای جامعه برآورده نمی شود. با این حال، به طور مکرر گوش مردم را پر می کنند که سرمایه داری تنها سیستم مفید به حال جامعه است و سرمایه داران لطف می کنند که ایجاد شغل می کنند. این دروغ آنقدر بزرگ است که باور نکردنش ساده است، زیرا اگر چنین بود، چرا بسیاری از کارخانه ها و ادارات، کار را تعطیل می کنند و یا تولید ندارند، در آنان بسته شده و یا بسیاری از کارگران اخراج می شوند؟ چرا با حیله های گوناگون تلاش می کنند هزینه ها را پایین بیاورند و برای این کار یا مزد نمی دهند یا آنرا کاهش می دهند، وسایل ایمنی را حذف می کنند، بیمه های درمانی، بیکاری و بازنشستگی را محدود می کنند و بسیاری فشارهای دیگر برای کشیدن شیره جان کارگران و کارورزان جامعه؟

بیاییم به همین وضعیت کنونی جهان و نزدیکتر، کشور خودمان نگاه کنیم؛ به خوبی می بینیم که تضادها و سد هایی که سیستم سرمایه داری، سیستمی که بر پایه مالکیت خصوصی و مالکیت بر تولیدات و کسب سودهای کلان بر پا شده چه روزگاری بر سر جوامع آورده. در مقابل کوه فقر و نابرابری، عده ای معدود قرار گرفته اند که سود می برند و آنقدر حریص می شوند که به فساد و دزدی و اختلاسهای کلان هم کشیده می شوند. اما این تمام قضیه نیست، بلکه اینان به هر جا و هر وسیله ای که می توانند کسب ثروت کنند، متوسل می شوند، حتی جنگ و کشتار، زیرا هیچگاه و هیچ حجمی از ثروت و دارایی آنان را سیراب نمی کند. همچنان که آنان ثروتمند تر می شوند، خیل وسیعی از جامعه به سوی فقر سوق داده می شود.

 

۲- چرا سوسیالیسم سیستمی انسانی و تنها راه رفاه همگانیست؟

سوسیالیستها می گویند سوسیالیسم یک امر طبیعی است که خوشبختی، شادی، آسایش، سلامتی و همه آنچه که بشر بدان نیاز دارد و باید داشته باشد را تامین می کند. 

سوسیالیسم سیستم اقتصادی است که بر پایه کسب سود بنا نشده، از این رو ما می توانیم این سیستم را که در آن تولیدات بر پایه نیازهای کل جامعه صورت می گیرد و نه سود و ثروت برای یک درصد، به عنوان گزینه مورد بررسی قرار دهیم.

بیاییم تنها به آمار جهانی نگاه کنیم که بیکاری و نیمه بیکاری گریبانگیر نزدیک به یک میلیارد نفر است. این افراد به این دلیل بیکار نیستند که قادر به کارکردن نیستند و یا کارهایی که ضروری است انجام شود، موجود نیست، بلکه به این دلیل است که این یا آن کار مشخص برای سرمایه داران سودآور نیست. بدون وجود سد کسب سود به هر قیمت، این نیروی کار می توانست در کارهای سازنده ای اشتغال داشته باشد یا کالاهای مورد نیاز جامعه را تولید کند.

از طرفی، بسیاری برای تامین معاش ناچارند ساعتهای طولانی و یا در دو مکان کار کنند. این در صورتی است که امکان اینکه هر نفر فقط یک شغل با استانداردهای انسانی بالا داشته باشد، وجود دارد. جهتگیری سیستم اقتصادی سوسیالیستی، مشاغل جدید و تامین نیازهای جامعه را به همراه می آورد که در نهایت تاثیر به سزایی نیز در رونق اقتصاد جهانی خواهد داشت.

سوسیالیسم یک نظام اقتصادی است که در آن ابزارهای تولید به طور مساوی متعلق به همه افراد است. مالکیت از طریق دولتی که به طور دموکراتیک انتخاب گردیده به دست می آید و شکل آن می تواند یک شرکت تعاونی یا شرکت دولتی باشد که در آن همه کارکنان سهام دارند.

اساس باور سوسیالیسم این است که "از هر کس به اندازه توانش و به هر کس به میزان کارش" در این صورت همه افراد جامعه به اندازه ای که توان گذاشته اند، از حاصل آن بهره مند می شوند. بنابراین اگر کسی بیشتر کار کند، بیشتر هم به دست می آورد. کارگران دیگر مورد ظلم و استثمار قرار نمی گیرند، به این دلیل که آنها ابزار تولید را در دست دارند و همه منافع به طور مساوی بین آنان تقسیم می شود، البته بنا بر میزان کاری که ارایه داده اند.

کارگران و کارورزان بعد از پرداخت درصدی برای نیازهای عمومی، سهم خود را به دست می آوردند. برای نمونه پرداخت درصدی برای وسایل حمل و نقل همگانی، آموزش و پرورش، بهداشت و تامین کسانی که نمی توانند به طور مستقیم سهمی در تولید داشته باشند مانند افراد کهنسال، کودکان و پرستاران آنها.

سوسیالیسم فقر را از میان بر می دارد. همه افراد جامعه به طور برابر به بهداشت و سلامت و آموزش دسترسی دارند و هیچکس مورد تبعیض قرار نمی گیرد. همه در کاری که بهتر می توانند انجام بدهند، اشتغال دارند و از کار خود لذت می برند. حتی اگر جامعه به نوعی از کار نیاز داشت که کسی نمی خواست انجام دهد، برای آن مزایای بیشتر در نظر گرفته می شود که تشویق به پذیرفتن آن شود. همزمان منابع طبیعی نیز برای زندگی بهتر همه افراد جامعه حفاظت و به کار برده می شود.

در چنین جامعه ای - یک جامعه سوسیالیستی - هر کس فرصت و اوقات فراغت برای رسیدن به آرزوهای خود دارد و این تنها در اختیار یک اقلیت نیست.

گاهی مشاوران سیستم سرمایه داری برای حفظ این نظام پیشنهاداتی که از الگوهای سوسیالیستی به دست آورده اند عرضه می کنند. به دو نمونه از آن توجه می کنیم.:

"جود واننیسکی" (Jude Wanniski)، یک ژورنالیست محافظه کار و پلی اکونومیست (سیاسی – اقتصادی) سرشناس است که در نشریات متعددی از جمله "وال ستریت" قلم می زند. وی همچنین پیرامون امور مالیاتی به مراجعی مانند دولت ریگان یاری می رسانده. او در حالی که دیدگاه های راست و محافظه کارانه دارد، در باره سوسیالیسم می گوید: "به یک چیز باید اعتراف کنیم که سوسیالیسم خوب بهتر از کاپیتالیسم بد است" و "یک سیستم خوب سوسیالیستی، نظمی است که منابع ملی را از طریق یک برنامه مرکزی مورد توافق مردم، به طور کامل به کار می گیرد. و در واقع بسیار برتر از سیستم سرمایه داری است که بد عمل می کند و دایم برای وجود بیکاری و فقر بهانه می تراشد، بین درآمدها شکاف ایجاد کرده و آسیبهای اجتماعی را عمیق تر می کند."

او می گوید: "اگر سوسیالیسم آزادی را از برخی می گیرد، اما منافع اش خیلی بیشتر از سرمایه داری به این صورت فعلی است."

او البته این اعترافات را برای نجات سیستم سرمایه داری کرده است.

در همین زمینه، "سدریک محمد" (Cedric Muhammad)، یک اقتصاددان سرشناس که برای نشریات اقتصادی مانند "وال ستریت"، "بلومبرگ" و "فوربز" می نویسد، سخنانی شنیدنی در باره سوسیالیسم دارد: "سه دلیل برای ارجحیت سوسیالیسم بر سرمایه داری این است که نخست سرمایه داری سیستم سیاسی نیست، بلکه اقتصادی است. بنابراین مدافعان سرمایه داری نمی توانند آنرا به کمک به همنوع ربط دهند. دوم آنکه سوسیالیسم دقیق تر و تیز تر به نابرابریها توجه دارد. سوم، سوسیالیسمی که به سیگنالهای بازار توجه دارد و آزادیهای شخصی را اجازه می دهد، می تواند برتر از یک سیستم سرمایه داری باشد که اجازه می دهد نخبه های ثروتمند سیاستهای عمومی را تعیین کنند."

"بن گلینیکی" (Ben Gliniecki)، سوسیالیست و مارکسیست عضو کلوب کار و مباحثات دانشگاه کمبریج که در ۳۰ کشور جهان گروه های مباحثات تیوریک و نظری دارند، در مقاله ای منتشر شده در وبسایت "در دفاع ار مارکسیسم" در باره سوسیالیسم می نویسد: "چگونه می توانیم جوانه های جامعه جدید را از خاک کهنه بیرون بیاوریم؟ یک جامعه سوسیالیستی از امکانات اقتصاد برنامه ریزی شده بهره می برد. زیرا ما قادر خواهیم بود که برنامه های اقتصادی را بر پایه نیاز اکثریت تنظیم کنیم، به جای اینکه بر اساس سود برای عده ای معدود طرح ریزی شده باشد. همه نیروهای تولیدی اقتصاد و سرمایه گذاریها در جهت نیاز و خواست اکثریت به طور عقلانی، حساب شده و دموکراتیک به کار خواهد افتاد."

وی می گوید، نخستین گام خلع ید حاکمان اقتصادی از قلب و مغز اقتصادی، یعنی زمین، بانکها، آب و برق، زیرساختها و کمپانیهای بزرگ است. همگی آنها تحت کنترل دمکراتیک کارگران و زحمتکشان در اقتصادی برنامه ریزی شده قرار می گیرد." وی در ادامه می گوید: "حاصل اقتصاد سوسیالیستی نظام اقتصادی است که در آن فاکتورهای تولیدی بطور مساوی متعلق به همه افراد است."

اقتصاد برنامه ریزی شده را می توانیم برای نمونه در اتحاد شوروی طی ۴۶ سال از ۱۹۱۷ تا ۱۹۶۳، بعد از انقلاب ۱۹۱۷ ببینیم. با وجود ترمز بزرگی که در توسعه در دوران بوروکراسی استالین کشیده شد، در این مدت این کشور از یک کشور عقب مانده اقتصادی بدتر از بنگلادش به دومین قدرت جهان تبدیل شد. تولیدات صنعتی ۵۲ برابر شد، در برابر آن آمریکا ۶ برابر و بریتانیا دو برابر. بهره وری کار به میزان ۱۳۱۰درصد افزایش یافت؛ نرخی که در آمریکا ۳۳۲درصد و در بریتانیا ۷۳درصد بود. طول عمر در روسیه دو برابر شد و مرگ و میر کودکان ۹ برابر کاهش یافت. تعداد پزشک برای هر صد هزار نفر بیشتر از ایتالیا، اتریش، آلمان غربی، ایالت متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، هلند و سوئد بود. اگر این دستاوردها در قرن بیستم در کشوری به دست آمد که تقریبا فئودالی بود، در اثر دو جنگ جهانی و جنگ داخلی ویران شده و زیر یوغ بوروکراسی استالینی قرار داشت، پس یک سیستم اقتصادی دموکراتیک در قرن بیست و یکم چگونه می تواند باشد!

همچنین باید به کوبا نیز اشاره کرد. در کوبا با وجود دمکراسی محدود کارگری، طول عمر از ۶۲ سال در سال ۱۹۵۹ به نزدیک به ۷۸ سال رسیده است (گزارش سال ۲۰۰۵ توسعه انسانی سازمان ملل)، این میزان در آمریکا نزدیک به ۷۸ سال است. بی سوادی در کوبا ۸/۹۹ دهم درصد کمتر از برزیل و ۶/۸۸درصد کمتر از شیلی و ... . بنا بر همان گزارش، کوبا بالاترین نرخ توسعه انسانی را در سراسر آمریکای لاتین داشته است.

بنا به گزارش بانک جهانی، کوبا دومین کشور جهان به لحاظ تعداد پزشک برای هر هزار نفر است، در حالیکه دیگر کشورهای لاتین و آمریکا نیمی از این تعداد را دارا هستند.

باید توجه داشته باشیم که کوبا در هنگام انقلاب در سال ۱۹۵۹، کشوری بسیار عقب مانده بود. در تاریخ خود اسارت توسط کشورهای خارجی را داشت و زمین بازی سرمایه داران آمریکایی محسوب می شد. از آن پس تا کنون نیز بدون انقطاع تحت تحریمهای شدید آمریکا و متحدانش قرار دارد. دستیابی به این پیشرفتها تنها تحت اقتصاد برنامه ریزی شده و آزاد از سلطه سرمایه داری امکان پذیر شد.

 

۳- آیا ذات انسان رقابتی است؟ چگونه سوسیالیسم با این طبیعت ممکن می شود؟

سوسیالیسم بر این باور بنا گردیده که انسانها طبیعت همکاری و همنوعی دارند، اما این طبیعت تحت تاثیر مناسبات کالایی در سرمایه داری یا فئودالیسم به سمت رقابت جهت یافته است. بنابراین چنانچه سیستم اقتصادی این زاویه از طبیعت انسانی را حمایت و برجسته کند، کار و زندگی مبتنی بر تعاون گسترش پیدا می کند. در یک جامعه سوسیالیستی برعکس جامعه طبقاتی، اگرچه هر کس نیازها و تمایلاتی دارد که فرصت پیگیری آنرا پیدا می کند، اما همزمان مناسبات بهتر و انسانی تر با تشویق انسانها به جدی گرفتن نیازها، سلامت و سعادت دیگران شکل می گیرد.

"ادانر عثمانی" (Adaner Usmani) در نوشته ای در نشریه "ژاکوبین" با عنوان "چرا سوسیالیستها باید به طبیعت انسانی باور داشته باشند؟" می نویسد: " جامعه ای که در آن نیازهای همه برطرف می شود، جامعه ای است که در آن اختلافات و خشونت کمتر خواهد بود. تصور کن وقتی یک جعبه شیرینی را با برادر و خواهر خودت قسمت می کنی، خود را چه انسانی حس می کنی تا وقتی فقط یک عدد شیرینی را ببخشی. وقتی انسانها با هم حقوق برابر دارند، احساس برتری نسبت به هم نمی کنند و از برابری خشنود هستند."

 

۴- آیا در سیستم سوسیالیستی همه یک شکل هستند؟ (در شماره آینده)

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۴، سه شنبه اول آبان ۱۳۹۷- ۲۳ اکتبر ۲۰۱۸

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول