نیزارهای ماهشهر

مرجان

 

در رقص خون است آذرخش

مست جنون است آذرخش

در آتش نیزارها...

از آسمان شد سرنگون

سرخ اختران از صد فزون

باتیرها... رگبارها

 

بی خانمان بی آب و نان

سیراب از سرب روان

در جنگ با کفتارها...

 

از دود و آتش تیره شد

شهری که بر آن  چیره شد

فریادها فریادها از وحشت کشتارها

 

مابین دارا و ندار

این رزم باشد برقرار

پایان ندارد این ستیز... پیروز باد پیکارها

 

چه بغضها در خون شکست

چه زخمها در دل نشست

گردد به پا طوفان سخت

از داغ سر بر دارها

 

نیزار خونباران بگو

آن شرحه شرحه سینه کو

این یار کو آن یار کو... ای وای از تکرارها

 

روزی فرا خواهد رسید

زنجیرها خواهد گسست

خورشید هم خواهد دمید

از پشت این دیوارها

منبع: نبرد خلق ۴۲۳، آدینه ا فروردین ۱۳۹۹ ـ ۲۰ مارس ۲۰۲۰

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول