فقر پایان زندگی نیست!

اسد طاهری

 

«دست از گمان بدار!

با مرگ نحس، پنجه میفکن!

بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار!»

 

کودک سخن نگفت

کودک سخن نگفت….

یک‌دم در این ظلّام درخشید و

 

خودکشی نوعی واکنش به وضعیت زندگی و جامعه، به سرکوب و اختناق و دیده نشدن است. این اقدام برون داد استیصال و درماندگی و بی پناهی کسی است که راه و چاره درد خود و خلاصی از آن را در پایان دادن به حیات خود می بیند.

متاسفانه آمار خودکشی نوجوانان و کودکان در کشور ما به طور بیسابقه ای دارد رشد می کند. عده ای تلاش می کنند که دلیل این خودکشیها را به سطح دلایل شخصی و یا ارثی محدود کرده و نقش فقر و در نتیجه «نظام فقیر تولید کن» را نادیده بگیرند. آمار نشان می دهد که در چند سال گذشته علت اصلی خودکشیها و پایین آمدن سن این کُنش به بدتر شدن اوضاع اقتصادی کشور برمی گردد. خانواده ای که حتی توانایی تامین مایحتاج ابتدایی زندگی اش را ندارد چگونه می تواند در چنین شرایط هولناک اقتصادی، برای فرزندشان یک تلفن و اینترنت تهیه کند تا فرزند یا فرزندان شان بتواند همپای سایر دانش آموزان آنلاین درس بخواند؟

وقتی که بنا به آمار دولتی ۳.۵ میلیون کودک در مناطق محروم توانایی استفاده از آموزش آنلاین را نداشته و عملاً از ادامه تحصیل محروم می شوند، آیا جای تعجب است که نوجوانان و کودکان ما که اصلا نبابستی با مفهوم مرگ آشنا باشند، دست به خودکشی بزنند؟

در کشوری که هیچگونه آموزشی نباشد، در کنار تمامی ناهنجاریها و کمبودها، کودکان با نا امیدی به از بین بردن خودشان فکر می کنند. مخصوصا در بین دختران که شاید همیشه نتوانند از مشکلات خود حتی با والدین شان صحبت کنند، قرص برنج و پریدن از پل نزدیک ترین راه است.

مسئول نداشتن امکانات مادی برای تحصیل، نبود امید به آینده ای روشن و پیدا کردن کار، نبود امید به امکان تشکیل خانواده و .... با نظام حاکم است که آینده را تاریک و مبهم کرده و نوجوانان ما را وادار به کارهایی می ‌کند که برای جامعه دردناک است.

نوع دیگر خود کشی کولبری و سوخت بری در مسیرهای صعب العبور و زیر  رگبار مسلسل جانیان دولتی در کردستان و سیستان و بلوچستان است، این را چطور باید تفسیر کرد؟

البته خودکشی یکی از مشکلات بسیاری از کشورهای جهان است و در اساس با معضلات اجتماعی اقتصادی گره خورده است، اما معضل خودکشی در ایران موضوع دیگریست. بحث بر سر پایین آمدن مرتب سن خودکشی و گسترش سریع آنست.

خودکشی در ایران خصوصا خودکشی کودکان و زنان، خودکشی دختر آبی، خود کشی جانباز نیازمند حمایت در مقابل اداره بنیاد شهید که به کرات شاهدش بودیم همگی ناشی از سیاستهای  غیرانسانی غیر علمی و ضدبشری حکومت ولایت فقیه است که در تمامی موارد رد پای رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی هویدا می گردد.

کودکان از نظر شناخت روانشناسی هنوز به مرحله ای از رشد مغزی نرسیده اند که درک کاملی از مرگ داشته باشند به همین دلیل گفته می‌شود هر نوع صحبت یا رفتار کودک و نوجوان، که نشانه از عدم امید به آینده و میل به مردن باشد باید جدی گرفته شود.

یک کودک چرا مضطرب و پریشان و آشفته می شود؟ مشخصا در خودکشیهای اخیر علت چی بوده؟  سبک زندگی قربانیان چی بوده؟ اضطراب و افسردگی عمده ترین دلایل خودکشی در کودکان است، یک کودک کورد برای خرید گوشی هوشمند جهت تحصیل و استفاده از نرم افزار تحصیلی کولبری می کند.

 

محمد موسوی زاده کودک ۱۱ساله بوشهری چندی پیش به خاطر نداشتن گوشی هوشمند و ناتوانی خانواده در تهیه آن دست به خودکشی زد. مسئول این خودکشی کسی جز مسئولان جمهوری اسلامی نیست. درحالی که رژیم سالیانه میلیاردها دلار صرف گسترش بنیادگرایی  اسلامی از نوع شیعی می کند، ۳.۵میلیون نفر از کودکان ما ناتوان از داشتن حتی یک گوشی برای ادامه ی تحصیل شان هستند.

محمد موسوی زاده ۱۱ساله کلاس پنجم بندر دیر استان بوشهر خودکشی  می کند و بوی فاجعه زیر پوست جامعه می خزد.

پدر و مادر به سوگ نشسته ‌اند؛ به سوگ پسری که نخواست زنده بماند. تنها یک جان داشت که آن را هم داد. گوشی هوشمند می‌ خواست اما نداشت. یک گوشی که بتواند با آن برای خانم رضایی معلم کلاس پنجم مدرسه باهنر دیر در استان بوشهر فیلم و عکس ارسال کند. پاسخ سوالات درسی را  بدهد. خود را کشت و حالا همه او را در گوشیهای هوشمند می ‌بینند. این خبر دردناک را می ‌خوانندو افسوس می ‌خورند.

در آخرین شب زندگی‌ اش آخرین شبی که هنوز زنده بود و نفس می ‌کشید به آغوش مادر پناه برد. در آن شب سیاه از مادر رنگینک و یک آغوش آرامش خواست. اینها دو خواسته آخر محمد بود پیش از مرگ؛ پیش از آنکه بمیرد و دیگر نباشد.

خانواده محمد از تهیدستان شهر هستند؛ پدر بیمار است و مادر کارگر. در خانه ‌های مردم کارگری می‌کند، خانه ‌های مردم شهر را تمیز می‌ کند. یک پسر معلول هم دارند و پسری خردسال. زندگی رو به راهی ندارند؛ پدر مستمری ‌بگیر است و از کارافتاده. فقر و ازکارافتادگی او را مددجوی بهزیستی کرده است؛ مستمری می‌ گیرد و حتی اجاره ‌خانه ‌شان را هم بهزیستی پرداخت می ‌کند. با همان حقوق ناچیز توانسته بود آن گوشی قدیمی را بخرد که خراب شد. (نقل از جامعه تحلیلی الف)

 

خبر خودکشی زینب دختر ۱۲ ساله اهل هلیلان ایلام که به خاطر فقر و نداری و ناتوانی در تامین لباس خبرساز شده است. منطقه ای که خانواده این کودک در آن زندگی می کنند نه خط تلفن ثابت و همراه دارد و نه آنتن تلویزیون و نه خانه بهداشت، نه راه مناسب.

در اردیبهشت ماه، یک دختر نوجوان ۱۷ ساله در بخش هلیلان روستای تازه آباد از توابع استان ایلام اقدام به خودکشی کرد و جان خود را از دست داد.

طی یک هفته دو اقدام به خودکشی دیگر نیز صورت گرفته که طی آن یک پسر نوجوان اقدام به خودکشی کرد که نجات یافت و در حادثه دیگر دختر ۱۶ ساله ‌ای در روستای شیراوند بخش هلیلان خود را حلق آویز کرد که متاسفانه جان خود را از دست داد.

شنیده ها حکایت از فقر و بی پولی پدر خانواده جهت ثبت نام دختر نوجوان در دانشگاه دارد که به این علت دختر خود را به طناب دار می ‌سپارد.

آرمین کودک کار ۱۱ساله کرمانشاهی در خردادماه به زندگی خود پایان دادند.

روزنامه اعتماد در گزارشی به حادثه مرگ آرمین، کودک کار کرمانشاهی پرداخته است در  این گزارش آمده است: «زینب، عمران، جهانگیر و حالا آرمین. مرگ برای آنها راه نجات از فقر و مصیبتهای آن بود، رنج زیستن در فقر مدام اما آنجا دردناك ‌تر می ‌شود كه كوتاه‌ زمانی پس از خودكشی زینب، دختر ۱۱ساله ایلامی حالا مرگ خود خواسته بشود، راه‌ چاره كودكی دیگر آن هم ۱۱ساله اما ساكن حاشیه‌ های شهر كرمانشاه، جایی كه شهره است به كارگاههای جمع ‌آوری و بازیافت زباله، جایی كه كودكانش از همان روزهای اول كودكی را فراموش می ‌كنند، مانند خود آرمین یا سر چهار راه شیشه پاك می‌ كنند، یا مثل خواهر كوچكش می ‌شوند ابزار دست مادر بزرگ برای گدایی، رشد و نوجوانی نیز در این محله سرنوشتی جزسرنوشت برادر بزرگ‌تر آرمین ندارد: كانون اصلاح و تربیت.»

سازمان حقوق بشری هه‌ نگاو گزارش کرده که شامگاه چهارشنبه ١۴ خرداد، یک پسر ١۶ ساله به نام دانیال حسین ‌پور در محله «قوخ» سقز خود را حلق آویز و به زندگی خود پایان داد. خانواده دانیال از علت خودکشی وی اظهار بی‌اطلاعی کردند.

این سازمان همچنین گفته که در همان روز یک دختر ١۴ ساله در سقز به نام «آلا عنبری» به دلایل نامعلومی خود را حلق آویز کرد.

شنبه ٣ خرداد ٩٩ هم یک دختر ١٧ ساله اهل روستای «قباغلو» از توابع شهرستان سقز با هویت «مفیده حسن ‌نژاد» خود را حلق ‌آویز کرد. این دختر ١٧ ساله قرار بوده که ازدواج کند، اما خانواده وی از تمکن مالی لازم برای خرید جهیزیه برخوردار نبودند.

از ابتدای ماه خرداد امسال دست کم چهار نوجوان زیر ١٨ سال در شهر سقز بە زندگی خود پایان دادە اند.

برپایە گزارش رسیدە بە سازمان حقوق بشری هە نگاو، روز سە شنبە ٢٠ خرداد ٩٩، در محلە قوخ سقز یک دختر نوجوان ١٧ سالە با هویت ”نگین کرمی“ اقدام بە خودکشی کردە است.

نگین کرمی بە دلیل مشکلات خانوادگی خود را حلق آویز کرد و پس از انتقال بە مراکز درمانی جانش را از دست داد.

طبق نوشته روزنامه های حکومتی، یک کودک کار ۱۵ ساله، ساکن شهرستان کنگان در استان بوشهر، خودکشی کرد. علت خودکشی این کودک نیز فقر اعلام شد. به گفته منابع دولتی این کودک در یک کارگاه سنگ‌ فروشی، کارگر بوده است.

دو نوجوان ۱۵ و ۱۷ ساله و یک جوان ۲۲ ساله در نیشابور دست به خودکشی زدند، از این میان ۲ تن جان خود را از دست داده و یک نفردر بیمارستان بستری است.

خودکشیهای سالانه از سوی  سازمان پزشکی قانونی بیش از ۷ درصد اعلام شده است که این آمارها هرگز به درستی اعلام نمی شوند.

پرستو جلیلی دانش آموز راهنمایی طلائیه در ارومیه، به علت فقر و نداشتن موبایل به منظور شرکت در کلاسهای آنلاین و همراهی با دوستان و هم کلاسی هایش همان سرنوشن سید محمد موسوی زاده را داشت. مدیرکل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی دلیل خودکشی پرستو جلیلی به دلیل عدم دسترسی به گوشی هوشمند جهت استفاده ازنرم افزار شاد را تکذیب کرد.

به هر حال سوال اینجاست که علت افزایش خودکشی دانش آموزان در استانهای مختلف کشور در سال تحصیلی۱۳۹۹-۱۴۰۰ شمسی چیست؟

حسین اسدبیگی در گفت ‌و گو با ایسنا، ضمن ارائه گزارشی از وضعیت خودکشی در ایران نیز گفت: طبق خلاصه سالنامه پزشکی قانونی، در سال ۹۸، ۵۱۴۳ نفر خودکشی کامل داشتند که از این تعداد ۳۶۲۶ نفر از آنها مرد و ۱۵۱۷ نفر از آنها زن بودند، این درحالیست که در سال ۹۷ طبق این گزارش، ۵۱۰۱ نفر بر اثر خودکشی کامل فوت کردند.

 

آمار اعلام شده  خودکشی‌ها واقعی نیستند!

برنامه رژیم ولایت فقیه نهادینه کردن فقر در جامعه است و آن را یک مصیبت الهی اعلام می کند. ولی باید گفت همین قوانین الهی است که باعث شد دختر ۱۰ساله به عقد مردی در بیاید که جای پدر بزرگش را داشت، علت فقر است ولی عامل فقر چیست؟ وقتی کودکان جوابی برای فقرشان پیدا نمی کنند حتما برای فرار از این معضل خودکشی می‌ کنند.

به گزارش روزنامه های دولتی، از سال ۹۴ تا سال ۹۸ خودکشیها به میزان ۶۰ درصد افزایش داشته و متاسفانه در سال جاری نسبت به سال ۹۸، بیست و سه درصد افزایش پیدا کرده که این موارد بیشتر در مناطق فقیر نشین ‌و حاشیه شهرها به شرح زیر رخ داده است.

۲۳ درصد افراد خانه دار، 11 درصد دانش آموزان و 8 درصد افراد بیکار.

خودکشی مادر بیوه ای که اخیرا سعیدی نماینده چابهار از پشت تریبون مجلس و با نوشیدن آبی متعفن آن را فریاد زد! و سپس از سوی آقای عرف، معاون سیاسی وزیر کشور مورد تهدید قرار گرفت .

مادری که این بار در اثر فقر و گرسنگی و تشنگی، فرزندانش را با دستان خود به قتل نرساند، بلکه خودش را کُشت. آن هم  زمانی که برای رفع تشنگی کودکانش و برای جلوگیری از غرق شدن انها در هوتکهایی با آبهای غیر بهداشتی، مجبور شد در ازای دریافت آب ازتانکر تن فروشی کند و بعد هم خودکشی!

و اکنون کودکان این مادر که تن را بر آب داد و سپس تن را به خاک، بدون پدر و مادر در چه وضعیتی به سر می برند!؟

 

تبعیض سیستماتیک منجر به انباشت خشم بزرگی می شود و چون کسانی که خودکشی می کنند راهی برای اعتراض و تخلیه و رفع تبعیض پیدا نمی کنند و عملا احساس بی پناهی و تحقیر می کنند، به شکل خودکشی اعتراض خود را اعلام می کنند! در چنین جامعه ای راه حل ریشه‌ ای برای مقابله با خودکشی وجود ندارد و هر سال تعداد خودکشیها بیشتر می‌ شود. راه مقابله بااین فاجعه اجتماعی، برانداختن نظامی است که خود عامل این خودکشیها است.

نظامی که سرمایه ‌داری بزرگ نظامی ـ دولتی ـ تجاری را نمایندگی می کند و شراکت میان بورژوازی فاسد تجاری، بورژوازی رانت ‌خوار بوروکرات و بورژوازی مالی برای اجرایی نمودن نسخه‌ های نئولیبرالی دیکته شده از سوی سرمایه‌ های امپریالیستی و در رأس آنها بانک تجارت جهانی و صندوق بین‌المللی پول صورت گرفته، چنان فلاکت اسفباری به بار آورده که حتی طبقه متوسط را نیز به سوی طبقات فرودست جامعه سوق داده است.

در یک حکومت مردمی و دمکراتیک؛ آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره تحصیل، بهره ‌مندی تمام دانش‌ آموزان به هزینهٔ دولت از غذا، پوشاک، وسائل تحصیل و ایاب و ذهاب باید تامین شود.

برای دگرگونی بنیادی و انقلابی در نظام آموزشی موجود و اقدام فوری در جهت یک پیکار انقلابی به منظور ریشه‌ کن کردن بی‌ سوادی و برقراری نزدیک ‌ترین پیوند بین مدرسه و کار اجتماعی مولد، تلفیق آموزش تئوریک و پراتیک  نیاز به دگرگونی در ساختار سیاسی است.

در شرایطی که نظام ولایت فقیه، نمی تواند حامل این دگرگونی باشد، باید این حکومت را سرنگون کرد.

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۳۱، شنبه اول آذر ۱۳۹۹ ـ ۲۱ نوامبر ۲۰۲۰

http://www.iran-nabard.com/

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول