متن سخنرانی زینت میرهاشمی

 

در همایش پنجاه و یکمین سالکرد حماسه و رستاخیز سیاهکل

 

۱۷ بهمن ۱۴۰۰/ ۶ فوریه ۲۰۲۲

 

با درود و تشکر از شما که ما را در این روز همراهی می کنید.

 

درود به همه مادران، داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد،  به زنان و مردان زندانی سیاسی، به کارگران، معلمان، کشاورزان، پرستاران، بازنشستگان، دانشجویان و جوانان که علیه تبعیض و ظلم به پا خواسته اند. درود به همه آنهایی که رژیم سفاک و تبهکار حاکم بر ایران زمین را برنتابیده و در هر فرصتی علیه آن شوریده اند. درود به شورشگران که پیروزی بر تباهی را نوید می دهند.

 

ما امروز می خواهیم یاد و رسم  انسانهایی  را زنده نگاه داریم که تباهی و مرگ از درگاه بلند خاطره آنان شرمسار و سرافکنده گذشت. ما جمع شدیم که باهم سالگرد کاشفان فروتن را که در برابر تندر ایستادند و خانه را روشن کردند و جانشان را برای نگاه داشتن مشعل مبارزه برای آزادی، عدالت و سوسیالیسم فدا کردند پاس داریم. به راستی باید گفت که نامتان ای آفتابکاران جنگل از زمزمه نیمه شب مستان گذشت، به تاریخ وارد شد، افتخار آفریدید، ماندگار و جاودانه شدید.

 

و امروز به درستی می بینیم که آن رفقا آخرین شقایق جنگل خونین مبارزه نبودند و راه آنان ادامه دارد. آفتابکاران جنگل در قیامهای پر شکوه مردمی، بازتولید و تکثیر شده است. مبارزه و شورش علیه بی عدالتی، تبعیض، استثمار، بردگی، استبداد دینی و در یک کلام مقاومت علیه وضع موجود خود را نشان می دهد.

 

حماسه و رستاخیز سیاهکل در عزم جنبش برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و ساختن ایرانی دموکراتیک، آزاد، جدایی دین از حکومت همراه با عدالت اجتماعی خود را نشان می دهد. از این جهت ما امروز می توانیم جوهر حماسه سیاهکل را در خروش جنبش رنگین کمان بیشماران ببینیم. در خروش قیام آفرینان دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸، در خروش کشاورزان و مردم اصفهان، و در دهها خیزش و قیام در کف خیابان ببینیم. برای هر آزادیخواه ایرانی جای بسی خرسندی و افتخار است که زنان و مردان ایران زمین مبارزه برای رهایی را با پذیرش تمام هزینه های آن انتخاب کرده اند.

 

البته امروز شرایط با ۵۱ سال پیش متفاوت است اما آرمان آزادی، برابری و عدالت همچنان تحقق نیافته است. بر این مبنا است که ما خود را ادامه دهنده آن راه می دانیم. طبیعی است که مسایلی که امروز در برابر ما قرار دارد پاسخهای مشخص خودش را می خواهد. اما آرمان آزادی و شورش علیه نظم بیدادگرانه نقطه مشترک دیروز و امروز ماست. بنابراین ما با کوله باری از تجربه و ارزشهای آفریده شده آن رویداد بزرگ به مسایل امروز می پردازیم. 

 

برای پرداختن به امروز، قبل از هر چیز باید از کهکشان پر از ستاره آسمان ایران زمین که رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه آن را به بند کشیده سخن گفت.

 

درود و افتخار به همه شهدای جنبش ضد دیکتاتوری، سربدارشدگان از سال ۶۰ تا امروز و از قتل عام شدگان تابستان ۶۷ تا آنان که در خیابانهای گوشه و کنار میهن دربند با گلوله های مزدوران جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند، همه آنهایی که با دفاع از آرمانهای آزادیخواهانه خود، رژیم ولایت فقیه را که می خواست زندان را به ندامتگاه و کارخانه تواب سازی تبدیل کند، شرمسار و رسوای عالم کردند.

 

آنچه پیش از دی ماه ۹۶ در زیر پوست جامعه می گذشت، پس از آن به سطح آمد و هر روز استبداد دینی را به چالش می گیرد به راستی محکم تر از قبل بر تئوری سازشکارانِ همه فصول، که می گفتند و می گویند «مبارزه مُرد، زنده باد سازش» و یا به بهانه خشونت پرهیزی، سازش را پیشنهاد می دهند یا از نامه نگاری و نصیحت دیکتاتور می خواهند رفتار مستبدانه رژیم را تغییر دهند، خط باطل کشیده و آنها را شرمسار می کنند.

این روزها در تب و تاب قیامها  و شورشهای خیابانی علیه رژیم، شعارها و گفته های پر معنا و از آنهایی که در عمل انقلابی به قهرمانان توده ها تبدیل شدند بسیار زیاد شنیده می شود.

متاسفانه وقت نیست و گویه ها زیادند. از زنده یاد ستار بهشتی، گوهر عشقی، نوید افکاری  و  پویا بختیاری، تا شعارهای کشاورزان اصفهان در بستر خشک زاینده رود،  همه اینها پر معنا و ماندگار در جنبش هستند.

 

از زنده یاد شاملوی عزیز برای آغاز کمک گرفتم و می خواهم  از گفته و توصیه زنده یاد بکتاش شاعر، مستند ساز و نویسنده متعهد که قربانی زنجیرهای جمهوری اسلامی شد برای شرمسار کردن آنان که طی ۴ دهه، با سازش با حکومت به تداوم استبداد کمک کردند ، کمک بگیرم.

 

این حرفهای بکتاش آبتین است که گفت» «بیهوده دنبال من می گردی، هیچ ردپایی نمی بینی/ من روی پاهای تو ایستاده ام» و در جایی دیگر تاکید کرد «وضعیت جامعه معاصر ما اینه که ما امروز به ‌اندازه کافی شاعر خوب داریم، فیلم ‌ساز خوب داریم، هنرمند خوب داریم. چیزی که کم داریم اینه که یه ‌سری آدم وایستن مبارزه کنن؛ یه سری آدم وایستن حق ‌شونو بخوان؛ یه سری آدم وایستن و پایداری کنن، پایمردی کنن. فضیلت مبارزه و پایداری و پایمردی، حقله مفقوده معاصر کشور منه. بدین ترتیب دوست دارم که همین امروز در جوانی، با اقتدار، جان شیرینم را فدا کنم.»

 

رزمندگان رستاخیز سیاهکل از مارکس آموخته بودند که به دنبال «تفسیر» جهان و هستی نباشند، بلکه به دنبال «تغییر» آن باشند. در همین گفته کوتاه زنده یاد بکتاش هم همین آموزه برجسته است. رمز و راز «حقله مفقوده معاصر» چیزی جز پیکار برای «تغییر» نیست. این همان موضوعی است که برخی از مدعیانِ جریانهای فکری کوشش می کنند تا آن را در زیر تَلی از دُگمهای نظری پنهان کرده تا برجسته نشود.

 

دوباره به اهمیت حماسه سیاهکل بر گردیم.  آنهایی که جانشان را برای شناخت «حلقه مفقوده» و مبارزه برای «تغییر شرایط» فدا کردند و می کنند، انسانهای مقدس، مظلوم و ناآگاه به خطراتی که پیش رویشان است نبودند. مقدس کردن آنها از یک سو و به عنوان سرمایه سیاسی قرار دادن آنان از  جانب دیگر، فرصت طلبی کامل است. آنها انسانهای زمینی بوده که به دنبال همان حلقه گمشده بودند.

 

سیاهکل آذرخشی بود که صحنه سیاسی جامعه ایران را به کلی دگرگون کرد و نام و نشان خود را بر تاریخ ایران زمین به عنوان یک نقطه عطف به ثبت رساند.

 

در پایان این بخش تاکید می کنم که تولد جنبش فدایی و چپ مستقل در ایران، تولد جنبش نوین کمونیستی ایران در برابر قدرت مطلق حکومت، کشف حلقه مفقوده برای محک زدن تئوری در عمل بود. هدف رزمندگان سیاهکل آزادی، استقلال، دموکراسی، برابری، صلح و سوسیالیسم بود و برای تحقق این آرمانهای انسانی از همه چیز خود گذشتند و جانهای شیفته خود را فدا کردند.

 

 

ما در بیانیه به مناسبت چهل و یکمین سالگرد حماسه سیاهکل که در بهمن سال ۱۳۹۰ منتشر شد اعلام کردیم: «معركه گیران دربار خامنه ای و تئوریسینهایی که به نابودی چپ و بی بدیل بودن نو - لیبرالیسم عنان گسیخته ایمان آورده اند، می کوشند تا سیمای جنبش فدایی در سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ را مخدوش کنند. اما این تلاشهای مذبوحانه که آبشخور آن نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی است، هرگز نتوانسته واقعیت را زیر انبوه چرندیاتی که تحت عنوان «تحقیق» و «بررسی تاریخی» منتشر شده، پنهان کند.»

 

و تاکید کردیم که: مردم «با خیزشهای حماسی خود پایه های استبداد مذهبی و سلطنت مطلقه خامنه ای را به لرزه درآورده اند، آنهایی که با فریاد «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر خامنه ای» و «زنده باد آزادی»، اقتدار ولی فقیه را به سخره گرفته اند، آنها که برخلاف سازشکاران و فرصت طلبان دل به تغییر و تحول از درون نظام ولایت فقیه نبسته اند، آنهایی که تن به حقارت ندادند و بر طناب دار بوسه زدند، درس حماسه سازی رستاخیز سیاهکل را به روز کردند.» (همان جا)

 

اکنون به کُنشگران زاینده رود می پردازم

توفان خشم توده های مردم از دی ماه سال  تا امروز به اشکال گوناگونی بروز کرده است. اعتراضهای مطالباتی محدود در واحدهای مختلف، حرکتهای اعتراضی گسترده در کف خیابان، برای نمونه خروش سراسری معلمان در روزهای گذشته، خیزشهای توده ای در شهرهای مختلف و یا سراسری که مهمترین آن قیام سراسری در آبان ۹۸ و خیزش مردم خوزستان برای آب، قیام مردم بهبهان و خیزشهای دیگر بود. 

 

جنبشهای اجتماعی در ایران شامل حرکتهای اعتراضی کارگران، معلمان، پرستاران، دانشجویان، ملیتها، جوانان، بیکاران، فعالان سیاسی و مدنی پیکر واحدی را تشکیل می دهند که خواسته های برحق آنان با دیوار ضخیم سرکوب رژیم روبرو می شوند.

 

در سال گذشته شاهد دستکَم ۲۷۴۴ حرکت اعتراضی از جانب نیروهای کار در سراسر کشور بودیم. برای اولین بار موضوع تحریم نمایش انتخابات در کف خیابان و به وسیله یک جنبش اجتماعی توده ای مطرح شد.

 

با گذر از هزاران جنبش، شورش و قیام در کهکشان پرستاره و زیبای ایران و پس از ۵۱ سال پیکار برای رهایی، از آفتابکاران جنگل به کنشگران زاینده روز می رسیم.

 

کشاورزان اصفهان طی سالهای گذشته برای به دست آوردن حق مسلم و انکار ناپذیر خود بارها اقدام به تجمع و راهپیمایی کردند. شعار "دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست" و شعار "پشت به دشمن رو به میهن" برای اولین بار  از زبان کشاورزان اصفهان شنیده شد.    سرانجام در ماه آبان سال جاری این کشاورزان در بستر خشک زاینده رود دست به تحصن زدند که مورد حمایت گسترده اقشار مختلف مردم اصفهان قرار گرفت.

 

بستر زاینده رود به کانون خروش علیه بی عدالتی تبدیل شد. در فرازی از این حرکت توده ای، کشاورزان برای روز آدینه ۲۸ آبان فراخوان به گردهمایی دادند. این گردهمایی با شرکت پرشکوه چند صدهزار نفر از اقشار گوناگون مردم اصفهان برگزار شد. در این روز زنگ خطر برای رژیم به صدا درآمد. تجمع ۲۸ آبان در جایی صورت گرفت که رژیم هیچ بهانه ای برای سرکوب آن نداشت. اما وقتی کشاورزان برای هفته بعد، روز آدینه ۵ آذر، فراخوان به گردهمایی در همان محل دادند. حدود ۲۴ ساعت پیش از فرارسیدن زمان گردهمایی، مزدوران خامنه ای به محل تحصن حمله کرده و چادرهای کشاورزان را به آتش کشیدند.

 

 حکومت با بسیج نیروهای سرکوبگر و اعلام منع تردد در خیابانهای شمال و جنوب رودخانه تصمیم گرفت که مانع گردهمایی مسالمت آمیز مردم شود و همین باعث شروع قیام ۵ آذر در گوشه و کنار شهر اصفهان شد. سرکوبگران با گلوله های ساچمه ای به مردم قیام کننده شلیک کرده و به چشم دهها نفر آسیب رساندند و تعداد زیادی از مردم را بازداشت کردند. یکبار دیگر دیکتاتور اعلام کرد که هیچ گردهمایی مسالمت آمیزی را تحمل نخواهد کرد.   

 

اما از داده های آماری که بگذریم نکته مهم اینست که بازیگران صحنه سیاست، مداخله گران و کنشگران سیاسی اجتماعی، و نیروهای پیشتاز چه  راهکاری در برابر شرایط امروز که اکثر مطلق فعالان دنیای سیاست از آن به اسم بحران انقلابی یاد می کنند، دارند.

 

لنین در کتاب «سقوط انترناسیونالیسم دوم» سه ویژگی در مورد موقعیت انقلابی را توضیح می دهد. او می نویسد:

«برای یک مارکسیست مسلم است که یک انقلاب بدون موقعیت انقلابی امکان‌ناپذیر است؛ از این گذشته، هر موقعیت انقلابی منجر به انقلاب نمی ‌شود. به‌طورکلی نشانه ‌های یک موقعیت انقلابی چیست؟ قطعا اشتباه نخواهیم کرد اگر به سه نشانه اصلی تاکید کنیم:

 

۱) زمانی ‌که برای طبقات حاکمه غیرممکن است که بدون هیچ تغییری حاکمیت خود را حفظ کنند؛ زمانی‌ که یک بحران، به این یا آن شکل، در میان «طبقات بالایی» وجود دارد، بحرانی در سیاست طبقه حاکمه که منجر به شکافی می ‌شود که به‌واسطه آن نارضایتی و خشمِ طبقات ستمدیده به انفجار می ‌رسد. برای صورت گرفتن یک انقلاب، معمولاً کافی نیست که «طبقات پایینی نخواهند» به روال پیشین زندگی کنند؛ این نیز ضروریست که «طبقات بالایی قادر نباشند» به روال پیشین به حیات خود ادامه دهند.

 

 

۲) زمانی‌که رنج و نیازمندیِ طبقات ستمدیده بیش از حد معمول شده است.

 

۳) زمانی‌که، در نتیجه عوامل بالا، افزایش قابل‌ توجه ‌ای در فعالیت توده‌ ها وجود دارد، توده ‌هایی که در «دوره صلح و آرامش» بدون گله و شکایت به خودشان اجازه می ‌دهند غارت بشوند، اما در دوران پر تلاطم و توفانی، هم به ‌واسطه هر یک از شرایط بحران و هم به ‌واسطه خود «طبقات بالایی» به‌سوی کُنش مستقل تاریخی کشیده می‌ شوند.

 

به‌عنوان یک قانون کلی، بدون این تغییرات عینی، که نه تنها از اراده گروهها و احزاب جداگانه بلکه حتی از ارادهٔ طبقات جداگانه هم مستقل هستند، یک انقلاب غیرممکن است. جمع تمام این تغییرات عینی، موقعیت انقلابی خوانده می‌شود... اما هر موقعیت انقلابی منجر به انقلاب نمی‌ شود: انقلاب تنها از درون آن وضعیتی سر بلند می‌کند که در آن تغییرات عینی اشاره‌ شده در بالا با تغییری ذهنی همراه شود، یعنی توانایی طبقه انقلابی برای دست زدن به عمل انقلابی به‌ قدر کافی نیرومند باشد تا حکومت قدیمی را در هم بشکند.»

 

گویی این بخش از نوشته لنین در توصیف شرایط کنونی ایران است و چه کج اندیش و تهی مغز هستند نیروها و دسته جاتی که با نام «چپ» هنور وجود شرایط انقلابی را انکار می کنند.

 

باری باید تاکید کرد که تاریخ را مردم می سازند. انقلاب را مردم به ثمر می رسانند. رویدادهایی که شرایط بحرانی ایران امروز را رقم می زند که به آن شرایط انقلابی یا بحران انقلابی می گوییم مانند ساختمانی با بلوکهای از پیش ساخته شده نیست. این جنبشهای اجتماعی برون آمده از زیر پوست جامعه، این شرایط را به وجود آورده اند.

 

این خیزشها نشان می دهد که طوفانی برای تحولات بزرگ که گام اول آن سرنگونی رژیم استبداد دینی است، در روانشناسی مردم به جوشش درآمده است. تعادل نابرابر بین رژیم سرکوبگر با مردم کنشگر به هم خورده است.

 

وزش طوفان انقلاب به رسانه های حکومتی هم کشیده شده است. با توجه به وقت کم به یکی از آنها اشاره می کنم.  سرمقاله روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی در «۲۸ آذر» از انقلاب پا برهنه ها علیه طبقه اشراف حرف می زند. و می نویسد که «اگر وضعیت این طور ادامه پیدا کند بروز آن حتمی است.» باور به انقلاب و سرنگونی به امری مشخص و نه کلی روی میز همگان است. این را خود رژیم از همه بیشتر درک کرده است.

 

 صحبت از تشدید تضاد مردم با هیات حاکمه و نبود هیچ راه حلی برای برون رفت از وضعیت فلاکت بار کنونی با وجود این رژیم و یا این که مردم این رژیم را نمی خواهند حرفهای اثبات شده و بعد از قیام آبان دیگر قدیمی شده است. کف خیابان چیز دیگری می گوید. تحصن کشاورزان در وسط زاینده رود، تداوم آن و حمایت صدها هزار نفری مردم از فراخوان کشاورزان. حرکتهای اعتراضی سراسری و گسترده معلمان و فرهنگیان و بازنشستگان... باوجود سرکوب و دستگیریها خشم مردمی را نشان می دهد که خیابان را برای اعتراض انتخاب کرده اند.

 

جامعه برای تغییر بنیادین از جنس سرنگونی به پا خواسته است. دستاورد قیامهای مردم و کنشگران زاینده رود کشیدن خط باطل بر رژیم است. مردم می خواهند سرنوشت خود را  خود به دست بگیرند. شوراها به پا کنند، انتخابات آزاد برگزار کنند. تبعیض مذهبی، جنسیتی، قومی و ملی را براندازند و نظام مبتنی بر عدالت اجتماعی بنا کنند. از این رو ما همگام با مردم علیه همه نهادها و جریانها و کسانی هستیم که مانع رسیدن مردم به آزادی هستند.

 

در شرایط بحران انقلابی دو قطب اصلی وجود دارد. وسط معنا ندارد. قطب جنبش تغییر بنیادین و سرنگونی رژیم و قطب دیگر حاکمیت با همه دسته بندیها و باندها و کسانی که در حفظ این رژیم منافع دارند. بله هر ایرانی می تواند در یک جبهه ثبت نام کند و بسته به این که خود را در کدام صف ببیند، چشم انداز را تصور کند.  

 

اما چشم انداز

اولین نکته که در این مورد می توان با قطعیت گفت  بحران انقلابی تداوم خواهد یافت. مردم  آگاه تر و جنبشهای مطالبه گر متشکل تر خواهند شد. شرایط به عقب برنخواهد گشت. تعادل بین مردم و رژیم به هم خورده است. رفیق امیر پرویز پویان به درستی گفته است که «تاریخ توالی فصول نیست، توالی چشم اندازهای بی بازگشت است.»

 

جوان سازی و سیاست یکدست سازی خامنه ای در اول گام شکست خورده و رژیم نمی تواند بحران را به سود حکومت حل کند. بلکه یکدست سازی شکاف درون قدرت حاکمه را بیشتر کرده است. حذف و جراحی درون حکومتی به ریزش امت حکومتی که پایه رژیم را تشکیل می دادند، کمک کرده است.

 

سوال مهم در این زمان چنین است: آیا رژیم خود به خود فرو می پاشد یعنی زوال پیدا می کند و یا باید آن را برانداخت؟

 

پاسخ ما چنین است: رژیم به خودی خود سرنگون نمی شود و باید آن را ساقط کرد.  برای تحقق انقلاب به نظر من نمی توان تاریخ تعیین کرد. اما می شود گفت حتمی است.

ما گفته ایم و بازهم تاکید می کنیم که: استفاده از تمامی اشکال مبارزه حق مسلم مردم ایران است. ایجاد هسته های مخفی مقاومت، تشکیل هسته های کوچک رسانه ای و خبررسانی، ایجاد کمیته های مخفی عمل و شوراهای هماهنگی، سازمانیابی برای نافرمانی مدنی ایجاد بی شمار کانونهای شورشی، عمل انقلابی برای سازماندهی انقلابی به منظور مداخله در امر انقلاب است.

 

نظام ارزشی ما همان است که رفقای فدایی بدان اعتقاد داشتند. آزادی و سوسیالیسم!

 

مانع تحقق آن ارزشهای انسانی، در شرایط کنونی، در مرحله اول استبداد مذهبی بر اساس ولایت فقیه با همه دسته بندیها و باندهای درونی آن است. ما برای برداشتن این مانع برای سرنگونی نظام حاکم مبارزه می کنیم و برای کم کردن هزینه آن به شورای ملی مقاومت ایران پیوستیم و بر حقانیت این راه پافشاری می کنیم.

 

سپاس فراوان که وقت تان را به من دادید.

 

 

 

https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول